پایداری برخی از بلاد اسلامی در برابر پیکارجویان (بخش دوازدهم)
در سال ۸۰۲ هجری قمری، شرایط به گونهای برای تیمور لنگ رقم خورد که او را بر آن داشت تا تدابیر شدیدی را علیه ماردین، به دلیل جبههگیری حاکم آن، که در رد یا قبول سلطهی مغولها تردید داشت، اتخاذ نماید. قضیه از این قرار بود که در آن سال، برخی فرماندهان تیمور برای سرکوب تعدادی از امرای جنوب آناتولی دست یاری به سوی او دراز نمودند و تیمور که به آن ناحیه رفته بود، در بازگشت گذرش به ماردین افتاد و در آنجا توقف نمود. سپاهیانش به اعمالی انتقامجویانه در این شهر دست زدند و به تاراج و تخریب روی آوردند.
از آنجا که ظاهر امر نشان میداد که تیمور در این اثناء با خواستههای فراوانی به نزد حاکم ماردین میآید، ملک ظاهر به خاطر آن رنجها که او را مجاب کرده بود تا فرمانبرداری تیمورلنگ را بپذیرد، آشکارا به مخالفت با او برخاست و از اطاعت او سرپیچید. تیمور، از آنجا که فرصت را برای محاصرهی ماردین و تنبیه حاکم آن کافی نمیدانست، ماردین را ترک نمود تا بعد از ختم غائلهی شمال و تحقق اهداف مهمتر در بخشهای شمالی دنیای اسلام، دوباره به آنجا برگردد.
او در جریان جنگهای خود در بخشهای شمال غربی توانست تعدادی از شهرهای بزرگ اسلامی در شام و آسیای صغیر، و در رأس آنها حلب و دمشق را به باد ویرانی بدهد و به اطاعت از خود وادارد. در شعبان سال ۸۰۳ هجری قمری، بعد از آن که توانست پایتخت خود را با در هم شکستن جبههی شمالی دولت ممالیک تقویت نماید، به سوی ماردین به راه افتاد. بر سر راه ماردین، شهر الرها (اورفه فعلی) توسط سپاه وی غارت شد و تیمور از همین شهر نامهای برای ملک ظاهر فرستاد و در آن با لحنی ملایم تقاضای ملاقات با او را کرد.
اما ملک ظاهر تقاضای تیمور برای این ملاقات را نشنیده گرفت؛ چرا که یک بار و پیش از این، اعتماد به تیمور را تجربه کرده بود! اما رفتاری محافظهکارانه با وی در پیش گرفت و تنی چند از درباریان را با هدایایی به نزد او فرستاد و از این که خود به دلایلی نتوانسته به ملاقات تیمور برود عذرخواهی کرد و به اشاره، نگرانی خود را از تکرار دوباره اتفاقاتی که در سال ۷۹۶ هجری بر اثر اعتماد به تیمور برای او افتاده بود، عنوان کرد.[1]
تیمور به وفد ارسالی ملک ظاهر توجهی نکرد و در رمضان سال ۸۰۳ هجری قمری، با سپاه خود به سوی ماردین حرکت کرد و خود را برای محاصرهی شهر آماده نمود. ساکنان ماردین که آمادگی کامل داشتند، شهر را تخلیه کرده و به قلعهی مستحکم و معروف آن نقل مکان کردند. این قلعه از منابع آبی فراوانی برخوردار بود زیرا از پشت به کوهستانی منتهی میشد که دارای درهای پر از نهرهای جاری بود و در آن زراعت و دامداری صورت میگرفت.
جهانگشای مغول محاصره را از چندین جهت بر شهر ماردین تشدید کرد و با نیروهایش نقاط ضعف دیوارهی دفاعی را مورد بررسی قرار داد. از آنجا که در اطراف شهر مکانی برای کارزار و نصب منجنیق وجود نداشت، تصمیم گرفت با استفاده از کلنگ و تبر در برخی بخشهای قلعه منفذهایی برای نفوذ نیروهایش به درون قلعه ایجاد نماید. عملیات تخریب دیوار تا بیست رمضان بینتیجه ادامه داشت و تیمورلنگ نیز وقتی ادامهی محاصره را بیفایده دانست، به تخریب بناهای شهر پرداخت. دیوارها، ساختمانها و مساجد جامع را ویران کرد و درختها را قطع نمود. در نهایت، بناهای شهر را منهدم و زیر بنا و دیوارهای آن را نابود کرد.[2] و سپس تیمور ماردین را به مقصد بغداد ترک کرد. در راه، از شدت خشم، اعمالی وحشیانه و غیرقابل پیشبینی از او سر میزد، به طوری که شهر نصیبین را مانند شهر همجوارش ماردین ویران کرد. تیمورلنگ محاصرهی قلعه را به یکی از خلفای ترکمن خود به نام قرایلوک عثمان، امیر قبیلهی آق قویونلو، سپرد. او پیش از این تولیت شهر آمِد و برخی مناطق مجاور در دیاربکر را به او واگذار کرده بود، اما قرایلوک عثمان به دلیل مقاومت جانانه قلعهی ماردین و نبود چراگاههای کافی برای چرای اسبها ناگزیر به عقبنشینی شد.
ماردین بدین ترتیب توانست قدرت کمنظیرش را پس از مخالفت و سرپیچی در مقابل قویترین دولت مشرق زمین در آن دوران، به رخ تیمورلنگ بکشد و به اثبات برساند. این شهر در مقابل محاصرهی مهاجمانی که توانستند با لشکرهای قدرتمند خود در طی آن سال، بخش بزرگی از نواحی خاورمیانه در جهان اسلام را اشغال کنند، ایستادگی کرد.
البته این محاصرهی بیرحمانه خسارات فراوانی را برای امارت به بار آورد و ویرانیهای غیرقابل جبرانی را به ماردین تحمیل نمود که جز قلعه چیز دیگری از آن سالم نماند. قرایلوک عثمان در حالی شهر را ترک کرد که رو به ویرانی بود و تعداد زیادی از ساکنین آن مهاجرت کرده بودند. شهر ماردین هرگز نتوانست خساراتی که به بخشهای عمرانی آن وارد شده بود را جبران کند و شکوفایی و آبادانی قبلی را به دست آورد. مخصوصاً که یک قدرت اسلامی که این امارت بتواند در سایهی پشتیبانی آن به آبادانی و ساخت و ساز بپردازد، به مانند سابق وجود نداشت.
دولت ممالیک در شام بر اثر حملات تیمورلنگ متحمل خسارات سنگینی شد و بعد از آن نتوانست دوباره رابطهی خود را با دیگر شهرهای اسلامی برقرار کند. در برههای از زمان، این وضعیت باعث قطع رابطهی میان شام، جزیره و آناتولی گردید.