انتشار اسلام وتعامل آن با غیر مسلمانان از نگاه خاورشناسان (بخش نهم)
ویل دورانت
ویل دورانت میگوید: «حقیقت این است که واقعهی فتوحات ارزشمندی که جزیره عربی را زیر پوشش خود قرار داده بود و به دنبال آن بر نصف جهان مسلط گشت و نشر دین جدیدی را به جهان ارائه نمود، از شگفتانگیزترین نمودهای اجتماعی در اعصار میانه به شمار میآید».[1]
«اهل ذمه از مسیحیان، زردشتیان، یهودیان و صابئان در عصر خلافت اموی، چنان از تسامح والای اسلامی بهرهمند میشدند که در آن ایام، نظیر آن در مسیحیت یافت نمیشد. زیرا مسیحیان در انجام شعائر دینی خود آزاد بودند، به حفظ کلیسا و معابد خود میپرداختند و به حکم ذاتی بهرهمند میشدند، و نسبت به بزرگان، قاضیان و قوانین خودشان فرمانبردار بودند».[2]
«با وجود طرح برنامهی تسامح دینی که مسلمانان نخست پیریزی کرده بودند، بسیاری از مسیحیان و تمام زردشتیان بتپرست، جز اندکی از آنان، و بسیاری از یهودیان به دین جدید اسلام گرویدند. هنگامی که هلینیه از ثبات قواعد خود ناتوان ماند، پس از رهبریت هزار ساله، آنجا که لشکر رومی خدایان میهنی را رها ساختند و در شهرهایی زندگی میکردند که مذاهب مسیحی خارج از مذهب دولت بیزانس تأسیس شده بود، در تمام این اقطار و اقالیم، عقاید و عبادات اسلامی منتشر شده بود و ساکنان آنجا از دین جدید در امان بودند، زیرا بر اخلاق آنها تأثیرگذار بود، زندگی آنان را سامان بخشید و امید در میانشان رویاند. آنان از ترس و خوف زندگی در امان ماندند و عزت و افتخار بر آنان القا شد تا آنجا که شمار کسانی که به اسلام روی آوردند در آن روز به صدها میلیون نفر میرسید که با اتحاد و بدون اختلاف و تفرق سیاسی میزیستند».[3]
«میتوانیم با قاطعیت بگوییم جذابیتی که اسلام نسبت به مسیحیان دارد، در رسالهای که در سال ۱۳۱۱م نوشته شده، بیانگر این است که شمار مسلمانان غرناطه[4] در آن موقع دویست هزار نفر برآورد شده بود که به جز پانصد نفر آنان، بقیه همه از فرزندان مسیحیان بودند که مسلمان شدند. و در بسیاری از مواقع مسیحیان حکم مسلمانان را بر حکم مسیحیان ترجیح میدادند».[5]
«مسلمانان همانگونه که ملاحظه میشود و از مردانی کاملتر نسبت به مسیحیان برخوردار هستند، به این دلیل که مسلمانان نسبت به وفای عهد محافظتر، و از نظر رحمت و مهربانی به مغلوبان، بیشتر هستند. در تاریخ بسیار اندک به توحش و خشونت مرتکب شدهاند، آنسان که مسیحیان هنگامی که در سال ۱۰۹۹م بر بیتالمقدس مسلط شدند، چه توحش و خشونتی در حق مسلمانان انجام ندادند».[6]
بیجی رودریک
بیجی رودریک میگوید: «بنگر به میزان احترام و توقیری که اسلام نسبت به ادیان دیگر قائل است. در پناه دولت اسلامی، انجام تمام شعائر ادیان آسمانی مورد احترام است. نصرانیان و یهودیان نزد مسلمانان، اهل ذمه به شمار میآیند، مادامی که با مسلمانان به نبرد نپردازند. در طول تاریخ طولانی اسلام، آنان از امتیازات هممیهنان خود برخوردار بودند و هیچگاه مسلمانان نسبت به ادیان آسمانی رفتار بدی انجام ندادهاند».[7]
«هرگاه مسلمانان به یکی از شهرهای فتح شده وارد میشدند، تمام ساکنان آنجا را با آغوش باز پذیرا میشدند و با مردمان فتح شده بهسان فاتحان به طور یکسان برخورد میکردند. هر کسی از ساکنان شهر که بر دین خود باقی میماند، با ایشان بهترین تعامل میشد. برای نمونه، مصر، شمال آفریقا، سومالی و کشورهای فراوان دیگر نمونهی کشورهایی هستند که مسلمانان عرب آنها را فتح نمودند. ساکنانشان با رغبت خود مسلمان شدند، اسلحههای خود را تحویل دادند و با احترام کامل در سایه سالها دولت اسلامی زندگی کردند. بنابراین، هیچگاه میان فتوحات اسلامی و استعمار کینهتوزی که ملتها را به چنگ میآورد، قابل مقایسه نیستند».[8]
«قوانین جنگ در اسلام، از جهت انسانیت و رأفت، از بیشترین و بهترین قوانین است، زیرا که آن قوانین، تضمینکنندهی سلامت کامل برای زنان، فرزندان، سالخوردگان و تمام افراد غیر جنگجو است. از دیدگاه اسلام، هیچ عمل و برخوردی قبیحتر و شنیعتر از جنایت بمباران بیمارستانها، مدارس، اماکن عبادت و محل سکونت شهروندان در منطقهی مورد تجاوز نیست. اسلام با این برخورد انسانی قطعاً مخالف است، بلکه فرمانبردار توصیههایی هستند که رسول خدا به فرماندهان و رهبران مسلمانان توصیه میفرمود، و خلفای راشدین هم آن توصیهها را اجرا مینمودند و به دنبال آنان در تمام جنگهای اسلامی در گذر تاریخ، همان شیوه را به کار میبستند».[9]
«اسلام به پیامبرش اجازهی جهاد داد به دلایل زیر: به خاطر از بین بردن ظلم و ستم بر سر راه مسلمانان و به خاطر از بین بردن موانعی که در برابر دعوت به اسلام وجود داشت تا دعوتی که هیچکس را به اجبار وارد این دین نمینمود، بلکه مردم را به سوی آن دعوت میکرد، آن وقت، آنان را برای پذیرش در آزادی کامل قرار میداد. هر کسی وارد اسلام میشد بدان متمسک میگردید و در دفاع از آن خود را به کشتن میداد. اسلام دین صلح و سازش است، صلح با خدا و با تمام مردم».[10]