
نویسنده: عبیدالله نیمروزی
فیلسوف افغانستان؛ سید جمالالدین افغان (بخش یازدهم)
دیدگاه سید جمالالدین در مورد حکومتهای استبدادی و آزادی
سید جمالالدین به طور خاص در برابر حکومتهای استبدادی و فردی که در کشورهای اسلامی حاکم بودند، ایستاد. او معتقد بود که در این نوع حکومتها، مردم هیچگونه نقشی در تصمیمگیریهای سیاسی ندارند و حکام به صورت مطلق بر مردم فرمان میرانند. از نظر او، این نوع حکومتها نه تنها باعث عقبماندگی و انحطاط کشورهای اسلامی میشود، بلکه سبب میشود که استعمارگران بتوانند به راحتی بر این کشورها تسلط یابند.
سید همچنین بهطور مکرر اشاره میکرد که در جوامع اسلامی باید مفاهیم آزادی و حقوق فردی نهادینه شود. او تأکید داشت که مردم باید بتوانند از حقوق خود دفاع کنند و در برابر هرگونه ظلم و استبدادی مقاومت کنند. به همین دلیل، او در تلاش بود تا مفاهیم آزادی، علم، و حقوق فردی را در جوامع مسلمان گسترش دهد و این مفاهیم را به عنوان راههای اصلی رهایی از دست استعمار و استبداد معرفی میکرد.
علم و عقل به عنوان ابزار مبارزه
یکی از ویژگیهای برجستۀ سید جمالالدین افغان این بود که او علم و عقل را به عنوان دو ابزار اصلی برای مبارزه با استعمار و استبداد معرفی میکرد. او معتقد بود که جوامع اسلامی تنها از طریق علم میتوانند به استقلال و آزادی دست یابند. علم به عنوان یک نیروی برتر میتواند همهگونه ظلم و فساد را شکست دهد و در برابر هرگونه استبداد و استعمار مقاومت کند. سید در این زمینه به جوامع غربی اشاره میکرد که چگونه توانستهاند با استفاده از علم و دانش به پیشرفتهای عظیم دست یابند و دیگر نیازی به استعمارگری نداشته باشند.
سید جمالالدین افغان در نهایت به این نتیجه رسید که حکومتی که بر اساس علم، خرد و آزادیهای فردی استوار نباشد، محکوم به زوال است. او بارها تأکید میکرد که استبداد و حکمرانی فردی به هیچوجه نمیتواند بهطور پایدار در یک جامعه موفق باشد. این دیدگاه، درحقیقت، پایهگذار تفکر اصلاحطلبانه و آزادیخواهانۀ سید جمالالدین بود که هنوز هم در بسیاری از جوامع مسلمان از آن الهام گرفته میشود.[1]
خلاصۀ سخن و سنت الهی
سید جمالالدین افغان در تحلیلهای خود به این نکته اشاره میکرد که درنهایت، هیچ حکومتی نمیتواند با زور و سرکوب مردم را به تسلیم وادارد. جوامع به تدریج بهسوی حکومتی عقلانی و بر اساس حقوق و آزادیهای فردی پیش خواهند رفت. او به سنت الهی اشاره میکند که در هر دورهای، هنگامیکه علم و دانش در جامعهای نهادینه شود، این سنت الهی است که تأسیس نظامهای جدید و برپایی حکومتهای عقلانی را تضمین میکند. به عبارت دیگر، سنت الهی به این معناست که جوامع بهطور طبیعی بهسوی پیشرفت و شکوفایی علمی و اجتماعی حرکت خواهند کرد و هرگونه استبداد فردی و ظلم، بهطور طبیعی از میان خواهد رفت.[2]
چنانکه خداوند در قرآن فرموده است: «وسنة الله في الذين خلوا من قبل ولن تجد لسنة الله تبديلا؛ و سنت خداوند در کسانیکه پیش از شما بودند همینطور بوده است و هرگز برای سنت خداوند تغییری نخواهی یافت.»[3]
بنابرآن، سید افغان تلاشهای خود را برای بیداری کشورهای شرقی در سطح فردی و اجتماعی بهطور همزمان و هماهنگ دنبال کرد. او بر این باور بود که برای تحقق آزادی و استقلال این کشورها، ابتدا باید اذهان و آگاهیهای فردی و اجتماعی را بیدار کرد، زیرا بدون بیداری فکری، هیچ تغییر و تحولی در سطح اجتماعی و سیاسی به وقوع نخواهد پیوست. برای سید افغان، بیداری به معنای آگاهی از وضعیت موجود و شناخت عوامل استعمارگر و استبداد داخلی بود که در بیشتر کشورهای شرقی ریشه دوانده بود.
او همچنین بر این نکته تأکید داشت که اساس این بیداری باید بر آزادی بنا شود؛ آزادیای که از دو جنبه اهمیت دارد: نخست، آزادی از حاکمیت استبدادی داخلی که در برخی کشورهای شرقی بر مردم تحمیل شده بود و دوم، آزادی از چنگال استعمارگران غربی که از طریق سلطهگری و بهرهبرداریهای اقتصادی و اجتماعی در پی حفظ منافع خود بودند. سید افغان معتقد بود که این دو نوع آزادی برای هر کشوری لازم است تا بتواند به خودکفایی و استقلال دست یابد. در نظر او، آزادی از استعمارگران و استبداد داخلی در درجۀ اول اهمیت قرار داشت، زیرا تا زمانیکه کشورهای شرقی از این دو فقره رهایی نیابند، هیچگونه پیشرفت و توسعهای در هیچ عرصهای نخواهند داشت.
اما پس از تحقق این آزادیها، به نظر سید افغان، باید نوعی اتحاد میان کشورهای شرقی شکل میگرفت تا آنان با همکاری و همبستگی یکدیگر بتوانند از آزادیهای کسبشده دفاع کرده و از نفوذ دوبارۀ استعمارگران جلوگیری کنند. اتحاد و همبستگی میان ملتها برای حفظ آزادیها ضروری بود، زیرا تنها در چنین شرایطی بود که این آزادیها به ثبات و دوام میرسیدند و میتوانستند در برابر تهدیدات داخلی و خارجی مقاومت کنند.
یکی از نکات اساسی که سید افغان به آن اشاره میکند، نقش علم و دانش در تحقق اهداف آزادیخواهی و بیداری ملتها است. او بهروشنی بیان میکند که علم و آگاهی به مردم شرق قدرت میدهد تا در برابر استعمارگران بایستند و نه تنها از خود دفاع کنند، بلکه بهطور مؤثر برای تحقق استقلال اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تلاش کنند. او در یکی از سخنانش میگوید: «ای مردم مشرق زمین، بیندیشید که استعمارگران چگونه از مرزهای مستعمرات خود محافظت میکنند، چرا که آنها میدانند سلاحها و علم ابزارهایی هستند که میتوانند حاکمیت آنها را تهدید کنند.» در حقیقت، علم برای سید افغان بهمثابۀ سلاحی است که میتواند استعمارگران را از درون بترساند و پایههای سلطۀ آنها را سست کند.
سید افغان تأکید دارد که استعمارگران در تلاشاند تا از طریق جلوگیری از گسترش علم و آگاهی در میان مردم شرقی، بهطور غیرمستقیم قدرت خود را حفظ کنند. آنها میخواهند که مردم شرق در جهل و نادانی باقی بمانند تا به راحتی بتوانند از منابع طبیعی و انسانی این کشورها بهرهبرداری کنند. به همین دلیل، استعمارگران در سراسر مستعمرات خود، از پیشرفتهای علمی و فرهنگی جلوگیری میکنند و در عوض، سعی میکنند که با رواج فساد اخلاقی و بیبندوباری در میان مردم، آنها را از مسیر پیشرفت و توسعه منحرف کنند.
اما سید افغان معتقد بود که علم و آگاهی میتواند همانطور که سلاحهای آتشزا برای استعمارگران تهدیدآمیز است، برای ملتهای شرقی نیز سلاحی قوی و بیرحم در برابر استعمارگران باشد. در نظر او، اگر مردم شرق بتوانند به علم و دانش دست یابند، قادر خواهند بود تا سلطهگران را از عرصههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی رانده و استقلال خود را بازپس گیرند. بنابراین، یکی از اهداف سید افغان این بود که علم و تحصیلات را در میان مردم رواج دهد و آنان را از نادانی و جهل رهایی بخشد.
ادامه دارد…
[1]. «سید جمالالدین و اندیشۀ اتحاد اسلامی»، نویسنده: سمیر ابوحمدان، مترجم: ولی رسولی دولتآباد، انتشارات نگارستان اندیشه، ۱۳۹۹، صفحه ۲۳-۲۴.
[2] . قلعچی، قدری، حکیم مشرق زمین، سید جمال الدین افغان، مترجم: عبدالرحیم نهضت فراهی، صفحه ۲۲, چاپ دوم، سال نشر ۱۳۸۴، انتشارات میوند، کابل- افغانستان.
[3] . سورۀ احزاب: ۶۲.