پرتغال در بخش غربی شبهجزیرۀ ایبری، در جنوبغربی اروپا قرار دارد. این کشور از غرب با اقیانوس اطلس، از جنوب با خلیج کادیز و از شمال و شرق با اسپانیا هممرز است. مساحت آن ۹۲٬۳۸۹ کیلومتر مربع است و از ۲۲ بخش تشکیل شده که هر یک تحت نظر فرماندار منتخب دولت مرکزی اداره میشوند. مرکز حکومت پرتغال شهر لیسبون است. جمعیت پرتغال حدود ۱۰٬۳۳۵٬۰۰۰ نفر است که اکثریت آنان کاتولیک مذهب هستند. نژادهای سلت، ژرمن، ایبری، عرب و بربر از جمله گروههای قومی این کشور بهشمار میروند.
اسلام در قرن اول هجری به این سرزمین وارد شد و پرتغال برای مدتی نزدیک به ۸۰۰ سال بخشی از قلمرو دولت مقتدر اندلس بود. با ورود پرتغال به مناطق اسلامی در آفریقا و آسیا بهعنوان استعمارگر، به دلیل مخالفت مسلمانان با غارتگریهای پرتغالیان، مسلمانان مورد سرکوب و تحقیر قرار گرفتند. با این حال، برخی از مسلمانان بهعنوان نیروی کار به پرتغال آورده شدند که نسل امروزی مسلمانان این کشور عمدتاً از بازماندگان آنان هستند. جمعیت مسلمانان پرتغال در حال حاضر حدود ۱۰٬۰۰۰ نفر است که اغلب در بخش غربی کشور سکونت دارند. بیشتر آنان از نژاد بربر، عرب و آفریقایی هستند.
نخستین تشکیلات اسلامی در سال ۱۹۶۸ میلادی در پرتغال تأسیس شد. مسلمانان این کشور با چالشهایی چون تبلیغات گستردۀ مسیحیت و نگاه تحقیرآمیز اروپائیان مواجهاند.
اسلام در ایتالیا
در قرن سوم هجری قمری، مسلمانان برخی از ایالات جنوبی و جزایر ایتالیا را در اختیار داشتند. فرمانروایان شمال آفریقا، از جمله ابوالقاسم عبدالله بن مهدی و فرزندانش، از طریق دریا به مناطق ایتالیا، بهویژه جنوا، حمله کرده و به فتوحات دست یافتند.[1]
ایتالیا با مساحت ۳۰۱٬۲۷۷ کیلومتر مربع، به شکل شبهجزیرهای و به فرم چکمه در جنوب اروپا واقع است. جمعیت این کشور حدود ۵۷ میلیون نفر است که اغلب آنان از نژاد لاتین و کاتولیک مذهب هستند.
اسلام در ایتالیا سابقهای طولانی دارد. در دورۀ فتوحات نورماندیها، تمدن اسلامی در سیسیل به اوج خود رسیده بود و فرمانروایان نورماندی از هوش و تمدن مسلمانان تأثیر گرفتند. با به قدرت رسیدن پادشاهان سواب در سال ۱۱۹۴ میلادی، جزیرۀ سیسیل از سیطرۀ مسلمانان خارج شد.
امروزه جمعیت مسلمانان ایتالیا در حال افزایش است. بیش از ۲۰۰٬۰۰۰ مسلمان در این کشور سکونت دارند که بخشی از آنان را مهاجران اروپای شمالی، آفریقای شرقی و شمالی و آسیایی تشکیل میدهند. در شهرهای میلان، تورینو و جنوا، رشد جمعیت مسلمانان از سال ۱۹۸۰ میلادی چشمگیر بوده است.
اولین مسجد رسمی مسلمانان در شهر میلان ساخته شد. با این حال، مسلمانان هنوز ساختار تشکیلاتی منسجمی ندارند. پس از جنگ جهانی دوم، مهاجران مسلمان از اروپای شرقی اتحادیۀ مسلمانان باختر را تأسیس کردند.
اسلام در بالکان و اروپای شرقی
امپراتوری روم شرقی (بیزانس) که شامل اروپای شرقی و شبهجزیرۀ بالکان بود، از اسکاتلند تا ارمنستان گسترش داشت. در زمان کنستانتین، این امپراتوری به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شد.
در سال ۱۳۲۶ میلادی، اورخان فرزند عثمان، بنیانگذار دولت عثمانی، به سلطنت رسید. در این دوره، امپراتوری بیزانس رو به افول بود. اورخان بخشهای گستردهای از آسیای صغیر را فتح کرد و در سال ۱۳۶۵ میلادی، شهر ادرنه را به پایتختی برگزید.
در سال ۱۴۵۳ میلادی، سلطان محمد فاتح، قسطنطنیه (استانبول کنونی) را فتح کرد و به حاکمیت روم شرقی پایان داد. پس از آن، بالکان برای ۵ قرن تحت سیطرۀ عثمانی قرار گرفت و اسلام تا دیوارهای وین گسترش یافت.[2]
مردم بالکان که از فشارهای مذهبی و اقتصادی بیزانس رنج میبردند، با استقبال از سپاهیان عثمانی، از ظلم روم شرقی رهایی یافتند.[3] بنا به اظهارات پروفسور «نورمن استیون»، استاد تاریخ جدید در دانشگاه آکسفورد، عثمانیها با مسیحیانی که در قلمرو آنها زندگی میکردند، از در مسالمت وارد شدند. تحت این شرایط، کلیسای ارتدوکس آزادانه فعالیت خود را آغاز کرد؛ اما بخشی از مردم، بهویژه کسانیکه فرهنگ بوگومیلی (خدادوستی) داشتند، به سرعت اسلام را پذیرفتند.[4]
«ولتر» میگوید: «دین اسلام وجود خود را مدیون کشورگشاییها و جوانمردیهای بنیانگذارانش است، درحالیکه مسیحیت بهوسیلۀ شمشیر و آتش به دیگران تحمیل شده است. کاش ملتهای اروپا روش مسلمانان عثمانی را سرمشق خود قرار میدادند».[5]
به گفتۀ صفت هالی لویچ، استاد دانشگاه علوم اسلامی سارایوو، سلطان محمد فاتح عهدنامهای تنظیم کرد که بر اساس آن هر فرد آزاد بود فرهنگ و آئین خود را داشته باشد. این آزادی مذهبی موجب شد تنها مناطقی همچون آلبانی، مقدونیه و بوسنی و هرزگوین اسلام را بپذیرند، درحالیکه سایر مناطق در آئینهای پیشین خود باقی ماندند.
پروفسور هازارد در اطلس تاریخ اسلام مینویسد: «ترکان عثمانی ضمن فتوحات بالکان و مجارستان، تلاش کافی برای گسترش اسلام مبذول نداشتند و تنها سرزمینهایی همچون بوسنی، دوبروجا، مقدونیۀ شمالی و ترکیه اسلام را پذیرفتند. به جز مناطقی در قفقاز و دستههای پراکندۀ مسلمان در روسیه، دیگر اثری از حاکمیت تاتارهای مسلمان باقی نمانده است».[6]
در قرن هفدهم، دولت مقتدر اتریش بخشهایی از متصرفات اروپایی عثمانی را اشغال کرد. از اوایل قرن هجدهم، جنگهای طولانی بین روسیه و عثمانی آغاز شد که طی آن، مناطقی همچون کریمه و امیرنشینهای کرانۀ دانوب از عثمانی جدا شده و استقلال یافتند. به تدریج، اروپاییان مقدمات تجزیۀ دولت عثمانی را فراهم کردند. سرانجام، در جنگ جهانی اول، تمامی متصرفات و نواحی تحت حاکمیت عثمانی از کنترل این امپراتوری خارج شد و در سال ۱۹۲۲ میلادی، حکومت ۶۲۳ سالۀ عثمانیان پایان یافت.
نفوذ اسلام در اروپای شرقی و بالکان نتیجۀ تلاش مسلمانان در هنگام اشغال این نواحی بود. البته اسلام در اروپای شرقی پیش از تصرف این مناطق توسط عثمانیها انتشار یافته بود. در قرون دهم و یازدهم میلادی، جامعۀ مسلمانان در مجارستان شکوفایی قابل توجهی داشت، اما در قرن سیزدهم، کاتولیکها با خشونت شدید این جامعه را نابود کردند.[7]
مهاجرت مسلمانان آسیایی، بهویژه ترکها، به این بخش از اروپا موجب افزایش تعداد مسلمانان شد. تا پیش از جنگ جهانی دوم، مسلمانان اروپای شرقی در آرامش زندگی میکردند، اما با سلطۀ مارکسیستها پس از جنگ، محدودیتها و مشکلات زیادی برای مسلمانان ایجاد شد. میراث فرهنگی مسلمانان تخریب شد و اجرای مراسم مذهبی با محدودیتهای شدیدی روبهرو گردید. همچنین، مسلمانان مجبور بودند اسامی اسلامی خود را تغییر دهند.
با فروپاشی نظام مارکسیستی و برچیده شدن قدرت امپریالیسم شرق، فشار بر مسلمانان کاهش یافت و تجدید حیات اسلامی در این مناطق آغاز شد. در کشورهای آلبانی، بوسنی و هرزگوین، کوزوو و مقدونیه، مسلمانان اکثریت جمعیت را تشکیل میدهند.
ادامه دارد…
[1]. صحنههای تکاندهنده در تاریخ اسلام، ص461، محمد عبدالله عنان، ترجمه: علی دوانی.