
نویسنده: رحمت الله رحمانی
وفا به عهد (بخش هفتم)
بیشک خداوند بیان داشته است که غدر و خیانت و عدم وفای به عهد و پیمان، اعتماد و باور را از میان مردم برمیدارد و موجب گسترش بینظمی و بیسر و سامانی میشود و پیوندهای میان مردم را پاره نموده، و قدرتمندان را ضعیف و خوار میسازد. خداوند میفرماید: «وَلَا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنكَانًا تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ أَن تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبَى مِنْ أُمَّةٍ إِنَّمَا يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ وَلَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ»؛ «شما (که با پیمان بستن به نام خدا تعهدی را میپذیرید به عهد خود وفا کنید و) همانند آن زنی نباشید که (به سبب دیوانگی پشمهای) رشتهی خود را بعد از تابیدن، از هم وا میکرد. شما نباید به خاطر (ملاحظه این و آن و) اینکه گروهی، جمعیتشان از گروه دیگر بیشتر است، (پیمانها و) سوگندهای خود را (بشکنید و آن را) وسیله خیانت و تقلب و فساد قرار دهید. (آگاه باشید که) خداوند با امر به وفای به عهد شما را مورد آزمایش قرار میدهد و (خداوند نتیجه این آزمایش و) آنچه را در آن اختلاف ورزیدهاید در روز رستاخیر برای شما آشکار میسازد و پرده از اسرار دلها برمیدارد.»[1]
گاهی انسان عقدی را که محکم بسته است به هم میزند و آن را نقض مینماید به خاطر اینکه در عقد دیگری سود بیشتری را انتظار دارد یا گاهی ملتی با ملتی دیگر عقد و پیمان و قراردادی بسته است، به خاطر مصلحت بیشتر، آن معاهده و پیمان را به هم میزند و آن را دور میاندازد. لیکن دین زشت میشمارد اینکه در بازار منافع دنیوی، فضیلتها زیر پا لگدمال شده و زیر پا انداخته شوند و مردم این نیتهای خیانتکارانه را در دل داشته باشند. دین واجب میکند مراعات شرف را بر فرد و جامعه تا اینکه عقود و پیمانها چه در حال فقر و چه در حال غنی، و چه در پیروزی و چه در حال شکست، مراعات و مصون نگه داشته شوند و در هر حال مردم به عقود و پیمانها و قراردادها وفادار باشند. لذا خداوند بعد از فرمان دادن جازم به احترام گذاشتن به عهد و پیمانها و عقود میفرماید: «وَلَا تَتَّخِذُوا أَيْمَانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ فَتَزِلَّ قَدَمُ بَعْدَ ثُبُوتِهَا وَتَذُوقُوا السُّوءَ بِمَا صَدَدتُّمْ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَلَكُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿۹۴﴾ وَلَا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا إِنَّمَا عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۹۵﴾»؛ «سوگندهایتان را در میان خود وسیله نیرنگ و فساد نسازید (و مردمان را با قسمهای دروغ گول نزنید و از راه راست به در نکنید. اگر سوگند و قسم یاد کنید و بدان وفا نکنید این امر) سبب میشود که گامهای ثابت (بر ایمان گذارده در جاده مستقیم مردم) از جای بلغزد و به سبب جلوگیری از راه خدا (با رفتار ناهنجاری که دارید در دنیا) دچار بلا و بدی بشوید و در آخرت عذاب بزرگی داشته باشید. پیمان یزدان را به بهای اندک (جهان) نفروشید، (و به خاطر منافع ناچیز مادی، عهدشکنی نکنید) بیگمان آنچه نزد خدا برای شما (محافظین عهود) است بهتر است، (از آنچه برای آن پیمانشکنی میکنید) اگر از حقیقت کار و واقعیت روزگار آگاه باشید و خوب و بد خود را بدانید.»[2]
وفای به عهد نسبت به مؤمن و کافر هر دو واجب است، زیرا فضیلت تجزیهپذیر نیست که انسان نسبت به قومی خسیس و پست باشد و نسبت به قوم دیگر کریم و شریف. مدار و معیار، موضوع عهد و پیمان است. مادام که موضوع عهد محترم و خیر باشد، وفای بدان با هر فردی و در هر زمانی واجب است. پیامبر (صلی الله علیه وسلم) درباره حلف الفضول که موضوع آن خیر بود، فرمود: «لَوْ دُعِيتُ بِهِ فِى الْإِسْلَامِ لَأَجَبْتُ»؛ یعنی «اگر در دوره اسلام نیز به چنین عهد و پیمانی خوانده میشدم، آنرا میپذیرفتم.»[3]
از عمرو بن حَمِق روایت شده است که گفت: از پیامبر (صلی الله علیه وسلم) شنیدم که میفرمود: «هر مردی مرد دیگری را نسبت به جانش امان داد که خونش را نریزد، سپس برخلاف امانی که به وی داده است او را کشت، بیگمان من از قاتل بیزار هستم اگرچه مقتول کافر هم باشد.»[4] و این بیان قطعی به حقیقت، روح اسلام را در معامله و رفتار با غیر مسلمان به روشنی بیان میدارد.
در حالیکه میبینی قوم یهود منکر وفای به عهد در حق غیر خودشان هستند و از معامله و رفتار کریمانه نسبت به غیر خودشان بخل میورزند و میپندارند که تنها آنان فرزندان خدا و دوستان وی هستند و خداوند تنها رحمت و امان خود را به شعب اسرائیل اختصاص داده است. ولی در مقابل، میبینی که اسلام با حمایت جدی از کسانی دفاع میکند که ذمه آنان را پذیرفته و آنان را در عقد ذمه خویش وارد کرده است و درباره کافران این سخن پرمحتوا و ارزشمند را بیان میدارد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّن رَّبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ»؛ «اى كسانى كه ايمان آورده ايد حرمت شعاير خدا و ماه حرام و قربانى بىنشان و قربانيهاى گردنبنددار و راهيان بيت الحرام را كه فضل و خشنودى پروردگار خود را مىطلبند نگه داريد و چون از احرام بيرون آمديد [مى توانيد] شكار كنيد و البته نبايد كينه توزى گروهى كه شما را از مسجد الحرام باز داشتند شما را به تعدى وادارد و در نيكوكارى و پرهيزگارى با يكديگر همكارى كنيد و در گناه و تعدى دستيار هم نشويد و از خدا پروا كنيد كه خدا سخت كيفر است.»[5]
دقت کن و ببین که این آیه چگونه نگرش کافران را به تصویر کشیده است و با وجود آنکه بتپرست بودهاند چگونه با آنان مماشات و همگامی کرده است و آنان را طالبان فضل و رضای خدا به حساب آورده و از مسلمانان، هر اندازه قوی باشند، میخواهد که بر نیکی و تقوی و پرهیزگاری همدیگر را یاری و پشتیبانی کنند نه بر تجاوز وستمکار.
ادامه دارد…
[1] ـ سوره نحل، ۹۲.
[2] ـ سوره نحل، ۹۴ ـ ۹۵.
[3] ـ شرح مشکل الآثار، جزء۱۵، ص۲۲۱،باب مشکل ما روی رسول الله…،رقم: ۵۹۷۱.
[4] ـ مسند احمد بن حنبل، جزء ۳۶،ص۲۷۹، مسند الأنصار، حدیث عمرو بن…، رقم الحدیث: ۲۱۹۴۷، دارالرسالة العالمیة.
[5] ـ سوره مائده، ۲.