قبل از اینکه حکم اسلام در رابطه با ملیگرایی و نشنلیزم را بیان کنیم و بدانیم که ملیگرایی باعث چه مشکلات و دردسرهایی میشود، باید به یک سؤال مهم پاسخ بدهیم و آن اینکه:
آیا وطندوستی نیز در اسلام همانند ملیگرایی ناجایز و نادرست است و یا خیر؟ حکم وطندوستی در اسلام چه است و تا چه حد انسان میتواند به وطنش محبت کند؟
دوستی و محبت با وطن وقتی خالی از افراطوتفریط باشد، اشکالی ندارد؛ زیرا وقتی روایتهای اسلامی را با دقت موردمطالعه قرار میدهیم، درمییابیم که جناب رسولالله صلیاللهعلیهوسلم دوستی و علاقه به وطن را با سوزوگذار بیحدوحصر بیان میکند، ایشان در یکی از احادیثش چنین میفرماید: «والله إنك لخير أرض الله وأحب أرض إليّ، ولولا أن أهلك أخرجوني منك ما خرجت منك»؛ «سوگند به خدا، تو بهترین سرزمین خدا و محبوبتر و دوستداشتنیترین آن نزد من هستی. اگر اهل تو (اهل مکه و مشرکین) مرا از اینجا بیرون نمیکردند، من هیچوقت از اینجا بیرون نمیشدم.»
همچنان صحابۀ کرام رضیاللهعنهم، اشتیاق و علاقۀ خود به وطن خود مکه؛ کوهها، درهها، تپهها و درختانش را ابراز میداشتند؛ زیرا دوستی با وطن، خدمت برای وطن و دفاع از وطن از مواردی است که در سرشت آدمی وجود دارد. اشتیاق و شوق وافر حضرت بلال رضیاللهعنه به مکه بسیار مشهور است.
وطندوستی و محبت با وطن در صورتی مذموم نیست که منجر به ملیگرایی نشود؛ منجر به این نشود که فرد بهخاطر منافع ملت، نژاد و قوم خود حاضر باشد به دیگران آسیب برساند و یا به دیگران ضربه بزند و بهخاطر تعصب و نژادپرستی، نژاد خود را اصل بداند. اینچنین کاری در شریعت اسلامی ناجایز و حرام است؛ زیرا تعصب، نژادپرستی، خودبزرگبینی و ترجیح خود به دیگران از مواردی است که اسلام آن را ممنوع کرده است.
وطندوستی –نه وطنپرستی- یعنی علاقۀ طبیعی و فطری به زادگاه، خاک، ملت، مفاخر و میراث گذشته امر فطری است و نهتنها ناپسند نیست، بلکه ستودنی است؛ اما وطنپرستی، یعنی اصالت دادن به آبوخاک و گزافهگویی برای بزرگنمایی یک ملت چون روح خودستایی میآفریند و مقابله با دیگر اقوام و ملتها را توجیه میکند، از نظر عقل و شرع ناپسند است و خلاف فطرت انسانی است.[1]
وطندوستی و احساسات ملی – اگر در چهارچوب مرزهای درست خود باقی بماند و تنها جنبۀ مثبت و اصلاحی داشته باشد- محرک و زمینهساز و مشوق توسعهیافتگی و منشأ تغییر و تحولات مثبت در زندگی انسان شده و موجب همبستگی بیشتر و روابط حسنه و احسان و خدمت بیشتر به هموطنان و کسانیکه با آنها زندگی مشترک داریم، میگردد. در این صورت با عقل و منطق، سازگار و از نظر اسلام نیز ممدوح و قابلقبول است.[2]
اهداف و مبانی نشنلیزم
مسئلهای که بیان آن اینجا حایز اهمیت است، اینکه بزرگترین هدف استعمار بعد از اشغال سرزمینهای اسلامی، متفرق و جداساختن کشورهای اسلامی از همدیگر بوده است. دشمنان با تبلیغات زهرآگین خود توانستند هم کشورهای اسلامی را از هم جدا کنند و هم روح خودبزرگبینی، ملیگرایی، برتر دانستن خود و نژادپرستی و میهنپرستی را در میان مسلمانان رایج نمایند. میهنپرستی؛ تفاخر و بالیدن به وطن، باستانستایی، بیگانهستیزی و… از مهمترین مبانی فکری ملیگرایی و ملیگرایان است.
ملیگرایی، وطنگرایی و یا میهنپرستی فعلی یکی از نعرههای جاهلیت است که توسط غربیان بلند شده و به کشورهای اسلامی نیز سرایت کرده است و مسلمانان عصر امروزی بهخاطر تبلیغات بیشازحد غربیها، از این نعرهها بسیار متأثر هستند تاجاییکه همین قومگرایی باعث درگیریهای فراوانی بین خودشان شده است. این روزها شباهتهای زیادی بین مردم این دوره با زمان جاهلیت یافت میشود؛ جنگهای خانمانسوز قومی و قبیلهای، درگیریها و زدوخوردهای بیدلیل بهخاطر جزئیترین مسئله و تمسخر اقوام و گروهها از مواردی هستند که بلای جان مسلمانان قرارگرفتهاند.
نشنلیزم وسیلهای است که برای شکستن وحدت امت اسلامی و جلوگیری از اتحاد، انسجام و یکپارچگی ملتهای مسلمان، ایجاد شده است؛ زیرا دین اسلام بدون درنظرگرفتن رنگ، قوم، نژاد و زبان همه را بهسوی توحید و یکتاپرستی فرامیخواند و همه را زیر یک پرچم که همان پرچم «لا إله إلا الله محمد رسول الله» است، جمع میکند و در این میان بین سیاه و سفید و بین عرب و عجم فرقی قایل نمیشود.
نویسندۀ کتاب «ناسیونالیزم از دیدگاه اسلام» در کتابش این موضوع را چنین بیان میکند: «با دست حکومتهای فاسد [حکومتهای دستنشانده و مزدور غربیها که سرانشان دستپروردههای آنان بودهاند] نژادپرستیها و گروهپرستیها در بین مسلمین رشد کرد. عربها را در مقابل عجمها و ترکها قرار دادند و عجمها را در مقابل عربها و ترکها را در مقابل دیگران و همۀ نژادها را در مقابل هم [قرار دادند].»[3]
اولین گام برای از هم پاشیدن و از بین بردن یک جامعۀ سرزنده و فعال، سرایت تعصب، قومگرایی و ملیگرایی در جامعه است. «نخستین پیامد ناگوار قومگرایی، پراکندگی است. اگر جامعهای یا سازمانی از مجموع اقوام و گروههایی تشکیل شده باشد که تعصب در بین آنها حرف اول را بزند، هیچگاه یکدیگر را قبول نداشته و به تبع آن، انسجام و اتحاد در بین آنها رخ نخواهد داد.»[4] نباید فراموش کرد که تعصب و تبعیض از مهمترین پیامدهای ناگوار نشنلیزم در جامعه هستند.
شیخ بکر ابوزید رحمهالله مینویسد: «اصطلاحات وطنپرستی و ملیگرایی [از سوی دشمنان] بهجای اسلام، استفاده شدهاند و هدف از استفادۀ این اصطلاحات، از بین بردن وحدت مسلمانان و تقسیم آن به قومها و گروههایی است که باهم درگیر شوند تا استعمارگران زودتر به اهدافشان برسند.»[5]
نشنلیزم، یعنی برگشت به دوران پیش از اسلام یا جاهلیت و تبعیضات است. اسلام هرگونه افتخارات زبانی، نژادی، نسبی، میهنپرستی و منافع مادیطلبی را در خارج از چهارچوب قرآن به دوران جاهلیت نسبت میدهد و آنها را نامشروع میداند.
یکی از بزرگترین مشکلاتی که ملیگرایی، وطنگرایی (وطنپرستی) و قومگرایی در پی دارد، تعصب و تبعیض است؛ تعصب در اسلام یکچیز بسیار ناپسند معرفی شده است. در این مورد آیات و احادیث فراوانی وجود دارد که دلالت میکند، یک مسلمان باید به هر طریق ممکن خود را از تعصبات قومی، نژادی، زبانی و قبیلهای به دور نگهدارد. تلاش میکنیم در بخش بعدی این موضوع را در پرتوی آیات قرآنی، احادیث نبوی و اقوال علما و اندیشمندان با تفصیل بیشتری بیان کنیم انشاءالله.
ادامه دارد…
[1]. جریان ملیگرایان- رهبران ملیگرا- ملیگرایی، نشرشده در سایت پرسمان دانشگاهیان، تاریخ نشر: ۱۳۹۰ هجری شمسی.
[2]. موسویان، حمیده سادات، وطندوستی از دیدگاه قرآن و روایات، منتشرشده در فصلنامۀ علمی پژوهشی کتاب قیم، سال دوم ۱۳۹۱، شمارۀ پنجم، ص ۲۸.
[3]. شعاعی، محمد علی، ناسیونالیسم از دیدگاه اسلام، ۱۳۸۴ هـ. ش، ص ۱۱۰.
[4]. دارایی، فرشته، واکاوی بارزترین پیامدهای تعصب و قومیتگرایی در دانشگاهها، فرهنگ در دانشگاه اسلامی ۱۲، سال چهارم، شمارۀ سوم ۱۳۹۳ هجری شمسی، ص ۳۶۱.
[5]. موقع إسلام ویب، عنوان المقال: ما منظور الدین نحو القضیة الوطنیة؟ تاریخ النشر: ۱۴۳۶ هـ.ق.