نویسنده: سید مصلح الدین

محبت محمد مصطفی (صلی الله علیه وسلم) (بخش ششم)

اسباب محبت پیامبر (صلی الله علیه وسلم):
۲. كمال رأفت و عظمت مهربانی آن­حضرت (صلی الله علیه وسلم) نسبت به امت:
ما معمولاً کسانی را دوست داریم که به ما مهربانی کرده و برای ما دلسوزی نشان داده‌اند؛ کسانی که به طور دائم برای ما منافعی داشته و در راه خیر و صلاح ما تلاش کرده‌اند. هر کسی که چنین خصوصیاتی داشته باشد، ما او را از صمیم قلب دوست می‌داریم. در این میان، مهربان‌ترین مخلوقات و با عطوفت‌ترین آن‌ها، حضرت رسول الله (صلی الله علیه وسلم) است، حتی اگر قرن‌ها از زمان ایشان گذشته باشد. خداوند در قرآن کریم ایشان را چنین توصیف می‌کند: «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ»؛ به راستی که پیامبری از جنس خودتان به سوی شما آمده است که هر مشقتی به شما برسد، بر او سخت می‌گذرد، برای شما علاقه‌مند و دلسوز است و نسبت به مؤمنان بسیار مهربان و رحیم است.[1] هر گاه بر شما مشقتی وارد شود، آن مشقت بر پیامبر (صلی الله علیه وسلم) نیز گران می‌آید. او شما را در سختی‌ها تنها نمی‌گذارد و به سمت آسانی‌ها راهنمایی‌تان می‌کند. اگر او شما را به جهاد فرا می‌خواند و در معرض سختی‌ها قرار می‌دهد، این از روی رحمت و محبت او به شماست، نه از بابت سخت‌گیری و قساوت قلب. این نوع محبت، یکی از انواع محبت‌هایی است که به شما ارزانی می‌دارد. او نمی‌خواهد شما در ذلت و بدبختی باشید؛ نمی‌خواهد شما در گناه و خطا غرق شوید. او آرزومند است تا شما به شرافت دعوت به سوی خدا دست یابید و از رضایت الهی و بهشتی که وعده داده شده، بهره‌مند شوید.
علامه عبد الرحمن السعدی می‌گوید: خداوند متعال به بندگان مؤمن خود منت نهاده است که پیامبر امی را از میان خودشان برانگیخته است؛ پیامبری که حالت و شرایط زندگی‌شان را درک می‌کند و می‌توانند از او یاد بگیرند، و از اطاعت از او در رنج نیستند و او برای آن‌ها بسیار خیرخواه است و در جهت تأمین منافع آن‌ها کوشش می‌کند: «عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُمْ»؛ آنچه که بر شما سخت می‌گذرد بر او دشوار است. «حَرِيصٌ عَلَيْكُم»؛ به خیر و سعادت شما علاقه‌مند است و به اندازه توانایی خود برای رساندن خیر به شما و دور کردن شر از شما تلاش می‌کند. «بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ»؛ به مؤمنان بسیار مهربان و رحیم است، حتی بیشتر از پدر و مادر آن‌ها. بنابراین، حق او بر دیگر حقوق اولویت دارد و بر امت لازم است که به او ایمان بیاورند، او را تعظیم، احترام و یاری کنند.[2]
اگر بخواهیم مثال‌هایی مشابه این مطلب را بیان کنیم، بحث ما طولانی خواهد شد. در بسیاری از احادیث، ما می‌بینیم که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) می‌فرمایند: «اگر بر امت من سخت نمی‌شد.»[3] بسیاری از روایات وجود دارد که نرمی و مهربانی پیامبر (صلی الله علیه وسلم) نسبت به امت را نشان می‌دهد، مانند:
۱. حضرت مالک بن حویرث (رضی الله عنه) می‌فرماید: «با گروهی از قوم خود به خدمت پیامبر (صلی الله علیه وسلم) رسیدیم و بیست شب در کنار ایشان بودیم؛ پیامبر (صلی الله علیه وسلم) بسیار مهربان و خوش‌رو بودند و وقتی متوجه شدند که ما مشتاق بازگشت به خانه‌هایمان هستیم، فرمودند: «برگردید و در کنار خانواده‌هایتان باشید، به آن‌ها تعلیم دهید، نماز بخوانید و هر وقت وقت نماز فرا رسید، یکی از شما اذان بگوید و بزرگ‌ترتان امام باشد.»[4]
۲. پیامبر (صلی الله علیه وسلم) هرگاه صدای گریه کودکی را می‌شنیدند، به خاطر مهربانی به مادرش، نماز را کوتاه می‌کردند. حضرت انس (رضی الله عنه) می‌گویند که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: «زمانی که برای نماز می‌ایستم، قصد دارم نماز را طولانی کنم، اما وقتی صدای گریه کودکی را می‌شنوم، نماز را کوتاه می‌کنم، چون می‌دانم که گریه فرزند بر مادر سخت می‌گذرد.»[5]
۳. از مواقف عبرت‌انگیز و مؤثر پیامبر (صلی الله علیه وسلم) می‌توان به برخورد ایشان با انصار در روز حنین اشاره کرد. حضرت ابوسعید خدری (رضی الله عنه) می‌گویند: زمانی که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) هدایایی به قریش و دیگر قبایل عرب اهدا کردند و به انصار چیزی ندادند، انصار کمی ناراحت شدند. بحث در میان آن‌ها زیاد شد تا جایی که یکی از آن‌ها گفت: پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به قوم خود بیشتر توجه کرده است. حضرت سعد بن عباده نزد پیامبر (صلی الله علیه وسلم) آمد و عرض کرد: یا رسول الله، این قوم از نحوه تقسیم شما در مورد غنایم ناراضی هستند؛ شما این غنایم را در میان قوم خودتان تقسیم کردید و هدایای بزرگی به قبایل عرب دادید و به انصار چیزی ندادید. پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به حضرت سعد (رضی الله عنه) فرمودند: «ای سعد، نظر تو چیست؟» حضرت سعد (رضی الله عنه) پاسخ دادند: من نیز جزئی از قوم خود هستم. پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: «قوم خود را زیر این سایبان جمع کن». حضرت سعد (رضی الله عنه) رفت و انصار را زیر سایبان جمع کرد، و برخی از مهاجرین نیز آمدند که بعضی پذیرفته و بعضی دیگر بازگردانده شدند. وقتی همه جمع شدند، حضرت سعد (رضی الله عنه) به پیامبر (صلی الله علیه وسلم) خبر داد که انصار جمع شده‌اند. پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به سوی آن‌ها رفت و پس از ستایش خداوند فرمودند: «ای گروه انصار، آیا ناراحتی در دل‌هایتان به وجود آمده؟ آیا من نزد شما نیامدم در حالی که شما گمراه بودید و خداوند شما را هدایت کرد؟ فقیر بودید و خداوند شما را غنی ساخت؟ دشمن یکدیگر بودید و خداوند میان دل‌هایتان محبت افکند؟» انصار پاسخ دادند: خدا و رسول او منت‌دار و فضیلت‌مندتر هستند. پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: «ای انصار، چرا به من پاسخ نمی‌دهید؟» انصار گفتند: یا رسول الله، با چه چیزی می‌توانیم به شما پاسخ دهیم، در حالی که منت و فضیلت از آن خدا و رسولش است. پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: «به خدا قسم، اگر می‌خواستید، شما می‌توانستید بگویید و حقیقت را بیان کنید که من پیش شما آمدم در حالی که دیگران مرا تکذیب می‌کردند و شما مرا تصدیق کردید؛ دیگران مرا یاری نکردند و شما مرا یاری دادید؛ رها شده بودم و شما مرا پذیرفتید؛ فقیر بودم و شما به من ثروت دادید. آیا ناراحتی در دل‌هایتان به خاطر چیزهای کم ارزش دنیا پیدا کرده‌اید که من به دیگران دادم تا آن‌ها مسلمان شوند و شما را به ایمان خودتان واگذاشتم؟ ای گروه انصار، آیا راضی نیستید که دیگران با گوسفندان و گاوهای خود بروند و شما با رسول الله بازگردید؟ به خدایی که جان محمد در دست اوست، اگر هجرت نبود، دوست داشتم که از انصار باشم. اگر مردم یک راه را بروند و انصار راه دیگری را پیمایند، من راه انصار را می‌پیمایم. خدایا، به انصار و فرزندان انصار رحم کن». انصار به قدری گریستند که ریش‌هایشان خیس شد و همگی گفتند: ما به تقسیم و سهم‌خواهی پیامبر (صلی الله علیه وسلم) راضی هستیم. پس متفرق شدند و ما نیز رفتیم.[6]
۴. نصیحت کامل پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به امت و توجه ایشان به آموزش آنان بسیار مشهود است. روایت شده که حضرت سلمان (رضی الله عنه) در پاسخ به کسی که گفت: پیامبر شما همه چیزها را تعلیم داد، حتی قضای حاجت را؟ ایشان فرمودند: بله؛ او به ما آموخت که هنگام قضای حاجت نباید رو به قبله باشیم، نباید با دست راست و کمتر از سه سنگ استنجا کنیم، و نیز استفاده از استخوان و مدفوع حیوانات برای این منظور ممنوع است.[7] حضرت ابو هریره (رضی الله عنه) نقل کرده‌اند که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: «من نسبت به شما مانند پدری هستم که شما را تعلیم می‌دهم.»[8] این بیان می‌کند که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) همانند پدری بود که دانش لازم را به فرزندان خود می‌آموزد و از بیان موضوعاتی که ممکن است برخی از مردم از بیان آن خجالت بکشند، ابایی نداشت.
امام مسلم در صحیح خود از عیاض المجاشعی روایت می‌کند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) در یکی از سخنرانی‌های خود فرمودند: «پروردگارم به من دستور داده تا آنچه را که به من آموزش داده و شما از آن بی‌خبر هستید، به شما تعلیم دهم.»[9] حضرت زید بن ارقم (رضی الله عنه) نیز می‌فرمایند: من چیزی را به شما تعلیم نمی‌دهم مگر آنچه را که رسول الله (صلی الله علیه وسلم) به من آموزش داده است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) هیچ فرصتی را برای تعلیم از دست نمی‌داد و همواره تأکید می‌کردند: «آگاه باشید! کسانی که حاضر هستند، این حدیث را به غایبین برسانند، شاید کسانی که حدیث به آن‌ها می‌رسد، توانایی حفظ و به خاطر سپردن بهتری نسبت به شنونده داشته باشند.»[10] و موارد متعددی وجود دارد که به عنوان مثال ذکر شده‌اند، اما شمردن همه آن‌ها دشوار است.
ادامه دارد…
[1] ـ سوره توبه،  آیه: ۱۲۸.
[2] ـ تفسير السعدى،  ج ١، ص۴۵.
[3] ـ یعنی اگر سخت نمی­‌شد فلان دستور را می­‌دادم و ایشان سختی را بر امت نمی­‌پسندید.
[4] ـ صحیح بخاری.
[5] ـ صحیح بخاری.
[6] ـ مسند احمد.
[7] ـ صحیح مسلم.
[8] ـ سنن نسائی.
[9] ـ صحیح مسلم.
[10] ـ صحیح بخاری.
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version