در صحیحین به روایت ابن عمر (رضی الله عنه) آمده است که هرگاه پیامبر (صلی الله علیه وسلم) از جنگ یا حجی باز میگشت، به هر بلندی یا زمین همواری که میرسید سه بار تکبیر گفته سپس میفرمود: «لا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، آئِبُوْنَ تَائِبُونَ عَابِدُوْنَ سَاجِدُوْنَ لِرَبِّنَا حَامِدُوْنَ، صَدَقَ اللهُ وَعْدَهُ، وَ نَصَرَ عَبْدَهُ، وَ هَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ»؛ (هیچ معبودی جز الله نیست، او یگانه است و شریک ندارد. پادشاهی و حمد و ستایش از آن اوست و او بر هر کاری توانا است. توبهکنندگان و عبادتکنندگان و سجدهگزاران همه او را میستایند اوست که وعدهاش راست است و بندهی خود را یاری کرد و همهی احزاب را به تنهایی شکست داد.)[1]
در سنن نسایی و کتاب ابن السنی به روایت صهیب رومی (رضی الله عنه) آمده است که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) هرگاه میخواست به دهی وارد شود میفرمود: «اللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَوَاتِ السَّبْع وَ مَا أَظْلَلْنَ وَ الْاَرْضِيْنَ السَّبْعِ وَ مَا أَقْلَلْنَ وَ رَبَّ الشَّيَاطِيْنِ وَ مَا أَضْلَلْنَ وَ رَبَّ الرِّيَاحِ وَ مَاذَرَيْنَ أَسْأَلُكَ خَيْرَ هَذِهِ الْقَرْيَةِ وَ خَيْرَ أَهْلِهَا وَ نَعُوْذُ بِكَ مِنْ شَرِّهَا وَ شَرِّ أَهْلِهَا وَ شَرِّ مَا فِيْهَا»؛ (پروردگارا! ای صاحب هفت طبقه آسمان و آنچه بر آن سایه میافکند و ای صاحب هفت طبقه زمین و آنچه که آن را حمل میکند. ای خالق شیطانها و آنچه گمراه میگردانند و صاحب بادها و صاحب آن چه که بادها آن را بالا برده و پراکنده میکنند، از تو خیر این دیار و اهل آن را میطلبم و از شر و بدی آن و شر اهل آن و شر و بدی آنچه در آن است به تو پناه میبرم.)[2]
امام نووی (رحمه الله) در اذکار آورده که برای مسافر مستحب است هنگام بازگشت، وقتی چشم وی بر سیاهی شهر یا روستایی افتد بگوید: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ لَنَا بِهَا قَرَارًا وَ رِزْقًا حَسَنًا»؛ (بار الها در آن برایمان آرامش و روزی پاک قرار بده) و در روایتی دیگر: «فِيْهَا قَرَارًا» آمده است. در صحیح مسلم به روایت انس (رضی الله عنه) مذکور است که با پیامبر (صلی الله علیه وسلم) در سفر بودیم؛ هنگام بازگشت، وقتی شهر نمایان میشد، آنحضرت (صلی الله علیه وسلم) میفرمود: «آئِبُونَ تَائِبُونَ عَابِدُونَ لِرَبِّنَا حَامِدُونَ». این کلمات را یکسره بر زبان میراند تا وقتی که به شهر وارد میشدیم.[3]
۲۵. آگاه کردن اهل بیت از آمدن خود پیش از بازگشت:
هنگام بازگشت از سفر باید قبل از وارد شدن بر اهل و عیال و نزدیکان و خویشان، ابتدا کسی را نزد آنان بفرستد و ایشان را از آمدن خود آگاه کند؛ زیرا از وارد شدن ناگهانی بر اولاد و ازواج نهی شده است به خصوص اگر سفر وی طولانی بوده باشد؛ زیرا همانطور که اندوه ناگهانی و بیش از حد باعث انقباض روح و میل آن به داخل بدن و در نهایت هلاکت میشود، شادی بیش از حد نیز به سبب انبساط و انتشار روح و میل او به خارج بدن موجب مرگ انسان میگردد. پس حکمت و احتیاط اقتضا میکند که ابتدا اولاد و ازواج خود را از رسیدن خود آگاه کند و پس از آن بر ایشان وارد شود.
مستحب است که هنگام چاشت یا عصر بر اهل خود وارد شود ولی هنگام شب مکروه بوده و در احادیث صحیح از آن منع شده است. در صحیحین به روایت جابر (رضی الله عنه) آمده است که: پیامبر (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «وقتی بر اهل خود وارد میشوید باید صبح یا عصر باشد.»[4]
۲۶. نماز گزاردن در مسجد محله قبل از وارد شدن به منزل خود:
هنگام بازگشت از سفر وقتی به نزدیک خانهی خود برسد، ابتدا باید به مسجد محله رفته و دو رکعت نماز در آنجا بجا آورد، آنگاه به منزل خود وارد شود. در صحیحین به روایت کعب بن مالک (رضی الله عنه) آمده است که: پیامبر (صلی الله علیه) هنگام بازگشت از سفر ابتدا به مسجدی که در همسایگی وی بود فرود میآمد و دو رکعت نماز بجا میآورد و جهت ملاقات اصحاب در مسجد اندکی توقف میکرد، سپس به خانهی یکی از ازواج طاهرات میرفت و هرگز به خانه قدم نمینهاد مگر هنگام چاشت.[5]
در کتاب ابن السنی از ابن عباس (رضی الله عنه) روایت شده است که گفت: «وقتی پیامبر (صلی الله علیه وسلم) از سفر باز میگشت و به خانه میآمد بر اهل خود این کلمات را میگفت: «تَوبًا تَوبا لِرَبِّنَا اَوبًا لَا يُغَادِرُ حَوا»؛ (به سوی پروردگارمان باز میگردیم و توبه میکنیم خداوند از هیچ گناهی فروگذار نیست.)[6]
۲۷. آوردن هدیه از سفر:
باید برای اهل و اولاد و خویشاوندان و دوستان به اندازهی توانایی خود هدیهای بیاورد علمای کرام فرمودهاند: هدیه آوردن برای عیال و اولاد، از سنن مؤکده و برای نزدیکان و خویشاوندان و دوستان از جملهی مستحبات است. سنّت است که پس از بازگشت از سفر هنگامی که در منزل و مسکن خود مستقر گردید برای کسانی که به دیدن او میآیند، غذایی ترتیب دهد. پیامبر (صلی الله علیه وسلم) وقتی از سفری باز میگشت، گاوی یا شتری میکشت و برای جمعی از اصحاب که به دیدن آنحضرت (صلی الله علیه وسلم) میآمدند غذا میپخت.
۲۸. استقبال همسایه از مسافر آشنا:
وقتی که یکی از دوستان و یاران از سفری بازگردد باید به استقبال او رود و برای او دعای خیر کند. وقتی حضرت رسول (صلی الله علیه وسلم) از سفر باز میگشت، آن دسته از اصحاب که در شهر مانده بودند به استقبال آنحضرت (صلی الله علیه وسلم) بیرون میآمدند و کودکان و اهلبیت را با خود میبردند. در یکی از سفرها وقتی عبدالله بن جعفر طيّار (رضی الله عنه) را به استقبال آنحضرت (صلی الله علیه وسلم) بیرون بردند او را جلوی خود سوار کرد و وقتی حسن بن علی (رضی الله عنه) را آوردند او را پشت سر خود سوار کرد و این چنین سه تن سوار بر یک شتر به مدینه وارد شدند.[7]
امام نووی (رحمه الله) میفرمایند: «مستحب است که مقیم هنگام ملاقات به مسافر بگويد: “الْحَمْدُ لله الَّذِئ سَلَّمَكَ وَالْحَمْدُ للهِ الَّذِى جَمَعَ وَالْحَمْدُ لِلهِ الَّذِي جَمَعَ الشَّمْلَ بكَ”»؛ (سپاس خدایی را که تو را سلامتی بخشید و سپاس خدایی را که این جمع را به وسیلهی تو گرد هم آورد.)[8]
از ابن عمر (رضی الله عنه) روایت شده است که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به غلامی که از حج بازگشته فرمود: «قَبلَ اللهُ حَجَّكَ وَ غَفَرَ ذَنْبَكَ وَأَحْلَفَ نَفَقَتَكَ»؛ (خداوند حجت را قبول گرداند و گناهانت را ببخشد و نفقه تو را جایگزین عطا کند.)[9]
در کتاب ابن السنی از صدیقه (رضی الله عنها) روایت شده است که پیامبر (صلی الله علیه وسلم) از غزوهی تبوک بازگشته بود، وقتی به خانه رسید دست مبارک او را گرفتم و گفتم: «الْحَمْدُ لله الَّذِئ نَصَرَكَ وَأَعَزَكَ وَاَكْرَمَكَ»؛ (سپاس خدایی را که تو را یاری کرد و تو را عزیز و گرامی داشت.)[10]
[1] ـ صحیح بخاری، ج ۲ ،ص ٦٣٦ . صحیح مسلم، ج ٩ ،ص ٩٥ .