گروهی از فقها بر این باورند که مشورت بر حاکم واجب است و آیات و احادیث واردشده در این خصوص مفيد وجوباند. مشهورترین افراد پیرو این رأی از قدیمیها ابوبکر جصاص حنفی، ابن عطيه و ابوبکر بن عربی مالکی و ابن تیمیه حنبلی میباشند و مفسران این رأی را از حسن بصری و ابن مزاحم و سفیان بن عيينة رحمهماللهتعالی نیز نقل كردهاند. بیشتر نویسندگان معاصر تأکید ورزیدهاند که نزدیک است این امر مورد اجماع واقع شود و به دلایل زیر استدلال ورزیدهاند؛ چنانکه خداوند میفرماید: «وَشَاوِرْهُمْ فِى الْأَمْرِ».
امام شوکانی میگوید: «گفتهاند که صیغۀ امر در این آیه برای ندب است و جهت انس و طیبخاطر آنان گفته شده است. امر به مشورت، نوعی از تعظیم است که واجب میباشد. استدلال به این آیه بر وجوب، زمانی جایز است که بپذیریم ویژۀ رسولالله و الله نیست یا اینکه خطاب ویژۀ او شامل امت و پیشوایان نیز میشود.»
ابنتیمیه میگوید: «ولی امر از مشورت بینیاز نیست؛ زیرا خداوند پیامبرش را به آن امر فرموده است.» و برای این ادعا به این آیه استشهاد و استناد جسته است.
قرطبی از ابن عطیه نقل میکند که ترک مشورت موجب عزل امام و رئيس دولت میشود. ابنعطیه میگوید: «شورا از پایههای شریعت (عزیمت احکام) است؛ هر حاکمی که با اهل علم و دین به مشورت نپردازد، بدون خلاف برکنارکردنش واجب است.» درجاییکه خداوند مشورت را بر پیامآور معصوم و مؤید به وحی واجب گردانیده باشد، بر غیر ایشان بهطریقاولی واجب است. خداوند در مقام ستایش از بندگان مؤمن میفرماید: «وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّارَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ».
خداوند بهواسطۀ برترین صفاتشان، آنان را ستایش کرده است که امتثال اوامر خداوند است؛ سپس مشورت را قرین ادای نماز و دادن زکات قرار داده است که دو رکن مهم و اساسی در اسلام هستند و این اقتران دلیل بر اهمیت والای جایگاه شورا بهعنوان رکنی از ارکان اسلام است.
همچنین بر وجوب شورا به عمل پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم استناد ورزیدهاند؛ چنانکه حضرت ابوهریره رضیاللهعنه میگوید: «کسی را ندیدهام که بیشتر از پیامبر با یارانش به مشورت و تبادلنظر برخیزد.» رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم در غزوۀ بدر با یارانش مشورت کرد و فرمود: «ای مردم، دیدگاه خود را بر من عرضه کنید.»
چنانکه در غزوۀ احد نیز بر سر خروج از مدینه یا باقیماندن در آن با یارانشان به مشورت پرداخت. برخی پیشنهاد خروج دادند. ایشان نیز بنابر پیشنهاد آنان از شهر بهسوى احد بيرون رفت.
بخاری، مشورت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم با یارانشان در صلح حدیبیه را نیز آورده است. وقتی ایشان یک فرد را بهعنوان خبرچین از خزاعه روانه کرد تا اخبار آنان را برایش بیاورد… . خبرچین از نزد ایشان برگشت و عرض کرد که قریشیان لشکری علیه تو گردآوردهاند. آنان گروههایی از همۀ قریش علیه تو گردآوردهاند و با تو قصد جنگ دارند و قصد دارند که مانع تو از ورود به مکه شوند. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم فرمود: ای مردم، نظرتان چیست؟ رأی میدهید بر زنان و اطفال اینها بتازیم که مانع ما از زیارت بیتالله میشوند؟ حضرت ابوبکر رضیاللهعنه گفت: ای فرستادهٔ خدا شما به نیت زیارت بیتالله از مدینه بیرون آمدهاید، قصد کشتن کسی و جنگ با کسی را نداریم؛ بهسوی آنان حرکت میکنیم، اگر کسی مانع ما گردید، با او وارد جنگ میشویم. رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم گفت: به برکت نام خدا حرکت کنید.
شورا در پرتو احادیث
«کان أبوهریرة یقول: مَا رَأَيْتُ أَحَدًا قَطُّ كَانَ أَكْثَرَ مَشُورَةٌ لأَصْحَابِهِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلیاللهعلیهوسلم»؛ «حضرت ابوهريره رضیاللهعنه مىگفت: هیچکسی را ندیدم که بیشتر از رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم با یارانشان مشورت کند.»
عَنْ عَلِيٍّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله صَلَّىاللهُعَلَيْهِوَسَلَّمَ: «لَوْ كُنْتُ مُؤَمِّرًا أَحَدًا دُونَ مَشُورَةِ الْمُؤْمِنِينَ، لَأَمَرْتُ ابْنَ أُمِّ عَبْد»؛ «حضرت علی رضیاللهعنه از رسول اکرم صلىاللهعلیهوسلم روایت کرده که فرموده است: اگر من کسی را بدون از مشورت مسلمانان امیر میساختم، پسر مادرِ عبد (عبدالله بن مسعود) را میساختم.»
عَنِ ابْنِ غَنْمِ الْأَشْعَرِيِّ: «أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّىاللهُعَلَيْهِوَسَلَّمَ قَالَ لِأَبِي بَكْرٍ، وَعُمَرَ، لَوِ اجْتَمَعْتُها فِي مَشُورَةٍ مَا خَالَفْتُكُما»؛ «حضرت ابوغنم اشعری رضیاللهعنه از رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم روایت کرده است که ایشان به ابوبکر و عمر فرمود: «اگر مشورت هر دوی شما در مسئلهای متفق شود، با شما مخالفت نمیورزم.»
عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ الله صَلَّىاللهُعَلَيْهِوَسَلَّمَ: «إِذَا كَانَ أمَرَاؤُكُمْ خِيَارَكُمْ وَأَغْنِيَاؤُكُمْ سُمَحَاءَكُمْ وَأُمُورُكُمْ شُورَى بَيْنَكُمْ فَظَهْرُ الْأَرْضِ خَيْرٌ لَكُمْ مِنْ بَطْنِهَا وَإِذَا كَانَ أُمَرَاؤُكُمْ شِرَارَكُمْ وَأَغْنِيَاؤُكُمْ بُخَلَاءَكُمْ وَأُمُورُكُمْ إِلَى نِسَائِكُمْ فَبَطْنُ الْأَرْضِ خَيْرٌ لَكُمْ مِنْ ظَهْرِهَا»؛ «حضرت ابوهريره رضىاللهعنه از رسول اکرم صلىاللهعلیهوسلم روایت کرده است که فرمود: هرگاه امرای شما بهترین شما بودند و ثروتمندان شما سخاوتپیشه و جوانمرد بودند و کارهای شما بر بنیاد مشورت انجام میگرفت، پس پشت زمین برای شما از باطن آن بهتر است؛ و هرگاه امرای شما بدترین شما بودند و ثروتمندان شما بخیل بودند و امور شما به زنهای شما سپرده میشد، پس باطن زمین برای شما از ظاهر آن بهتر است.»
نبی کریم صلىاللهعليهوسلم در حیات مبارکشان در قضایای مختلف و موارد متعدد با اصحابشان مشورت کرد و با این سخنشان، «أشيروا على أيها الناس»؛ «اى مردم، به من مشورت دهید»، از آنان میخواست که آرایشان را در مورد موضوع موردنظر شریک سازند.
از حضرت انس و ابن عمر رضیاللهعنهما روایت است که در اوایل هجرت در مدینۀ منوره مردم اوقات نماز را مطابق حدس و گمان خودشان تعیین مینمودند و هنوز اذان بهصورت یک امر معین در نیامده بود. روزی روی این مسئله مشورت صورت گرفت. برخی «بوقی» را که یهودان استفاده مینمودند، پیشنهاد کردند. برخی هم «ناقوس» نصارا را پیشنهاد کردند، اما حضرت عمر رضیاللهعنه پیشنهاد کرد که در هنگام نماز یک نفر باید تعیین گردد که با آواز خویش مردم را بهسوی نماز فرابخواند و همان بود که روی این مشورت فیصله صورت گرفت و رسولالله صلىاللهعليهوسلم هم برای انجام این مسئولیت حضرت بلال رضیاللهعنه را انتخاب نمود.
حضرت بلال رضیاللهعنه هم هنگامیکه نماز جماعت برپا میشد، به مردم آواز میداد: «الصلوة جامعة»؛ «ای مردم، نماز جماعت آماده است.» اما بعدازآن، عبدالله بن زید رضىاللهعنه کلمات اذان را که امروز مروج است، در خوابش دید و شنید و سپس آن کلمات را به حضور رسولالله صلىاللهعليهوسلم عرض نمود و ایشان هم حكم اذان را مطابق کلمات خوابدیدهٔ عبدالله بن زید جاری ساخت و سپس وحی هم در تأیید آن آمد.
علامه ابن حجر رحمهالله فرموده است: «مبدء الأذان كان عن مشورة أوقعها النبي صلىاللهعليهوسلم بين أصحابه حتى استقر برؤيا بعضم وفيه مشروعية التشاور في الأمور المهمة»؛ «اذان با مشورت آغاز گردید؛ زیرا که رسولالله صلیاللهعلیهوسلم این مسئله را به اصحابشان پیشکش نموده و بعداً بهواسطۀ خواب برخی اصحاب، کلمات مروج اذان انتخاب گردید. این حدیث دلیل بر این قول است که اگر روی اخبار مهم مشورت صورت بگیرد، به طریقۀ شرعی عمل شده است.»