نویسنده: عبیدالله نیمروزی
بخشنامه و مکتوبات
خداوند متعال پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم را مبعوث کرد و برایش قرآن را بهعنوان کتاب هدایتبخش نازل فرمود. در آن زمان شما ای اهل عرب! چنانکه میدانید، در ضلالت، جهالت، پریشانی و اختلاف مطلق قرار داشتید. فتنهها میان شما به اوج خود رسیده بود. ملتهای دیگر بالای شما تسلط داشتند و در جامعههای دیگر اگر یکذره از دین باقی بود، شما از آن محروم بودید. هر کسی از شما زنده میماند با جهالت و گمراهی زندگی میکرد و هر کسی از شما میمرد و رحلت میفرمود سرانجامش جهنم بود تا اینکه خداوند متعال شما را از معایب پرستش بتها، جنگ و جدال، نفرت از همدیگر و از کلیۀ آفات اجتماعی و معاشرتی نجات داد. عدهای از شما انکار کردند و عدهای دیگر تکذیب و رسول خدا بهسوی کتاب خدا دعوت میداد. در اوایل مردم خیلی اندک و افراد ضعیف شما بر او ایمان آوردند و همیشه بیم داشتند که کسی آنها را از بین نبرد، بالاخره خداوند متعال ایشان را پناه داد و از امداد غیبی یاریشان کرد و افرادی را به جمع آنها افزود که اسلام آنها را در نظر داشت. مدت ارتحال پیغمبر از این جهان فرارسید و خداوند متعال میخواست توسط رسولش وعدۀ خودش را به حد کمال برساند که در آن تغییر و تبدیل امکانپذیر نیست، در مورد این وعده بهجز افراد کمی از مسلمانان مخلص، اکثر مردم تعجب میکردند. خداوند متعال در این مورد ارشاد فرمود: «هو الذي ارسل رسوله بالهدى ودين الحق ليظهره على الدين كله ولو كره المشركون.» ترجمه: «آن خدائی است که رسولش را با هدایت و دین برحق فرستاد تا ایشان را بر همۀ ادیان غالب گرداند، اگرچه این کار بر مشرکان ناگوار باشد.»
و در آیۀ دیگر مؤمنان را اینطور وعده داد؛ چنانکه میفرماید: «وعد الله الذين امنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنهم فیالارض كما استخلف الذين من قبلهم وليمكنن لهم دينهم الذي ارتضى لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم امناً يعبدونني لا يشركون بي شيئاً»؛ ترجمه: «خداوند متعال وعده میدهد به کسانیکه از شما ایمان آوردهاند و اعمال نیک انجام دادهاند که ایشان را بر زمین حاکم گرداند؛ چنانکه امتهای پیشین را حاکم گردانده بود. دینی را که برایشان پسندیده است قوی گرداند و این حالت ترسشان را تبدیل به امنیت نماید (بشرطی) که پرستش را ادامه دهند و کسی را با من شریک نگردانند.» خداوند متعال وعدهای را که به پیامبر و بندگان مؤمنش داده بود، تحقق بخشیده است. ای اهل اسلام! این را به خاطر داشته باشید، هر چیزی را که خداوند متعال عطاء فرموده است به طفیل اسلام بوده است، آنجا که به برکت اسلام شما بر دشمنان پیروز میشوید و به سبب آن شما در روز قیامت گواه میباشید؛ برای شما در دنیا و آخرت جز همین (اسلام) نه نجات است، نه حجت و رستگاری و… .
من شما را از نتایج شوم ترک عمل بر قرآن میترسانم؛ زیرا در اثر ترک عمل به آن واقعاتی چون قتل و کشتار، آوارگی، اختلاف و تفرفه بهوجود آمده است، پس از چیزهایی که خداوند متعال شمارا در کتابش منع کرده باز آئید، زیرا هیچچیزی بالاتر از وعیدهای خداوندی سزاوار خوف و احتیاط نیست؛ امری که مرا وادار به نوشتن این نامه کرده است، این است که در مورد بعضی ساکنین روستاها به من اطلاع دادهاند و در مورد کسانیکه مجدداً حاکم و مسئول شدهاند. این بدبختان افراد بیسواد و جاهل هستند، در مورد احکام الهی علمی ندارند و در مورد رفتار خداوندی کاملاً در فریباند، رفتاری که خداوند متعال به ایشان داشته آن را فراموش کردهاند و نعمتهای خداوندی را که صلاحیت رسیدن به آن را نداشتهاند، ناشکری و ناسپاسی کردهاند.
به من اطلاع رسیده که بعضی از ایشان در زمان جنگ، به قبیلۀ مضر و اهالی یمن پناه میبرند و خیال میکنند که آنها حامی و پشتیبان آنها هستند. سبحانالله وبحمده! این چقدر ناسپاسی و کفران نعمت است؟ و چقدر علاقه به ذلت و خواری دارند؟ و نمیبینی که برای خویش چه مقامی را پسندیدهاند و از امن و امانی خویشتن را محروم کردهاند و با چه گروهی ارتباط برقرار کردهاند؟ حالا میفهمم که بدبخت با میل و ارادهاش بدبخت میگردد. جهنم بیهوده خلق نشده است، آیا ایشان از قرآن کریم این کلام الهی را نشنیدهاند که میفرماید: «انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بين اخويكم واتقوا الله لعلكم ترحمون»؛ «بهراستی همۀ مؤمنان برادرند، پس شما بین برادرانتان آشتی برقرار کنید و همیشه از خداوند بترسید تا شاید مورد رحمت او قرار گیرد.»
آیا ایشان این آیه را نشنیدهاند: «الیوم اکملت لكم دينكم واتممت عليكم نعمتی ورضيت لكم الاسلام ديناً»؛ «امروز برایتان دین شما را کامل گردانیدم و بر شما نعمتم را به اتمام رسانیدم و برایتان دین اسلام را پسندیدم.»
من شنیدهام که بعضی مردم به روش جنگهای زمان جاهلیت دعوت میدهند؛ درصورتیکه حضرت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوسلم از وعدۀ پشتیبانی و حمایت مطلق منع فرمودهاند و ارشاد است: «لا حلف في الاسلام»؛ در اسلام پیمانهای پشتیبانی برای تعصب نژادی و قبیلهای وجود ندارد.
در زمان جاهلیت هر حلیف از حلیف خودش این توقع را داشت که به هر صورت به پیمان بین هم ثابت قدم باشد و مراعات تعهد را بکند، اگرچه این پشتیبانی ظالمانه و فاجرانه باشد و در آن به روشی مخالفت اوامر خدا و رسول انجام گیرد.
من شما را از عذاب الهی میترسانم، هر کس که مضمون نامه را بشنود و این نامه به او برسد از اینکه او بهجز اسلام پناهی دیگر اختیار کند و خدا و رسول و مؤمنین را ترک نموده و دیگران را به دوستی بگیرد، من به تأکید شدید و بار بار به شما تذکر میدهم و من بر همۀ مردم کسی را گواه میگیرم که جان همۀ جانداران در تصرف و قدرت او باشد و کسیکه به هر شخص از شاهرگ او نزدیکتر باشد.
ادامه دارد…