بسیار دیده و شنیدهایم (در مجلات و رسانهها) که کشورهای اروپایی همجنسگرایی را ترویج داده و آن را قانونی کردهاند؛ اما جای تعجب آنجاست که نمایندگان عیسی مسیح (علی زعمهم) که خود را مفسر کتاب مقدس معرفی میکنند، این عمل شنیع را مورد تأیید قرار داده و دو نفر را به عقد هم در میآورند تا آن دو با هم روابط نامشروع داشته باشند. این روحانینمایان، گویی ماجرایی قوم لوط را در کتاب مقدس نخواندهاند و از سرانجام شهرهای آنان بهویژه «سدوم و عموره»، آگاهی ندارند.
در کتاب مقدس مذمت این عمل زشت بیان شده است: «از دختران اسرائیل، فاحشهای نباشد و از پسران اسرائیل لواطکنندهای (همجنسگرا) نباشد».
و میگوید: خدا ایشان را به هوسهای خبیث واگذارد، بهطوریکه زنانشان، عمل طبیعی را به آنچه خلاف طبیعت است تبدیل نمودند و همچنین مردان، استعمال طبیعی زنان را ترک کرده و از شهوات خود با یکدیگر سوختند، مرد با مرد مرتکب اعمال زشت شده عقوبتی سزاوار تقصیر خود را در خود یافتند.
نزد زرتشتیان نیز این عمل زشت بوده، در کتاب وندیدا که بخشی از اوستا به شمار میآید و احکام و قوانین آئین زرتشت را بازگو مینماید، آمده است که زرتشت اسپنتمان از اهورامزدا پرسید: «ای دادار گیتی… اگر مردی با مردی لواط کند، سزای او چیست؟ اهورامزدا پاسخ داد: هشتصد ضربه شلاق با شلاق فرمانبرداری».
همچنین در «وندیداد» آمده است: «اهورامزدا گفت: ای زرتشت اسپنتمان لواط دهنده و لواط کننده هر کدام دیو است و دیوپرست است و با دیوها یار وهمنشین است.»
شریعت مقدس اسلام نیز این عمل را زشت دانسته که احکام مربوط به آن گذشت.
نظر فلاسفۀ قدیم و جدید
همجنسگرایان، اقلیت ناچیزی در جهان شمرده میشوند، آنان همیشه در پی لذت نفس هستند، بدون آنکه بیندیشند در طبیعت مقرر شده است که آدمی از قوای جنسی چگونه و از چه طریقی لذت ببرد؟
از همین جهت موافقان این گروه را میبینیم که دست به تألیف زده و کوشش نمودند تا آن را از روشهای مختلف به اثبات برسانند و نظریۀ بسیاری از دانشمندان را طرد کرده یا به تأویل و توجیه آن پرداختهاند. در اینجا نظریۀ فیلسوفان بزرگ جهان ذکر میشود.
فلاسفۀ قدیم:
افلاطون در کتاب قوانین، همجنسگرایی را رفتار غیر طبیعی خوانده است و میگوید: «پرندگان نر، به حکم غریزۀ جنسی به پرندگان ماده میروند، مرد و زن شهر ما (مدینۀ فاضلۀ افلاطونی) که چون پرندگان از غریزۀ جنسی برخوردارند، نباید از دو مرغک کمتر باشند و کاری غیر طبیعی بکنند.»
البته ما همجنسگرایی را «ذاتاً» نه عارضاً مایۀ خوارداشت و هتک حرمت انسان میدانیم. راجر اسکروتن، فیلسوف معاصر از انگلیس، مینویسد: «رفتارهای همجنسگرایانه، به دو دلیل مهم به لحاظ اخلاقی در خور نکوهش هستند. نخست آنکه روابط میان همجنسگرایان بسیار سطحی و ناپایدار است. دوم آنکه روابط میان همجنسگرایان به نحو نامتعارفی بیبند و بارانه است و نهایتاً بهنوعی زندگی هرزگرایانه میانجامد.»
دربارۀ این نظر فیلسوف انگلیس عقیده داریم که عیوب برشمردۀ وی از همجنسگرایی، عیوب عارضی است؛ یعنی چنانچه همجنسگرایان، روابطی پایدار و متفاوت هم با یکدیگر داشته باشند، با آنهم عمل آنها قبیح و مذموم شمرده میشود، زیرا عمل مزبور دارای عیبهای زیاد و بدور از فطرت سالم است.