از نعمان بن بشير روايت است كه گفت: از رسول الله (صلیاللهعلیهوسلم) شنيدم كه فرمودند: يقيناً حلال آشكارا و حرام واضح است، و بين اين دو، امور مشتبه قرار دارد كه اكثر مردم (حكم) آنرا نمیدانند، پس كسيكه خود را از شبهات نگهداشت يقيناً دين و آبروی خود را (از تعرض) پاك نگهداشته است و كسيكه در امور مشتبه واقع گرديد حتماً در حرام واقع میگردد، مانند آن چوپانی كه مواشی اش را در ماحول منطقه ممنوعه میچراند، زود است كه گوسفندانش در منطقه ممنوعه واقع گرديده و بچرد. و بدانيد كه هر پادشاهی منطقه ممنوع دارد، و بدانيد كه منطقه ممنوعه الله محارم اوست. و بدانيد كه در جسم انسان پارچه گوشتی است كه اگر صالح گردد تمام بدن صالح میشود و اگر فاسد شود تمام بدن فاسد میشود و آن قلب است.
علماء اين حديث را يكی از جمله آن چهار حديثی میدانند كه تمام تعاليم دينی به آنها برمیگردد و سه حديث ديگر آن عبارت اند از:
«إنما الأعمال بالنيات» و «ازهد في الدنيا يحبك الله» و حديث «من حسن إسلام المرء تركه ما لا يعنيه» میباشند.
معنای حديث فوق الذكر اينست كه؛ بر مسلمان واجب است تا به حلال روی آورد و حلال آنست كه الله در كتابش و رسول او در احاديثش حلال نموده است و از حرام اجتناب كند و حرام آنست كه آنرا الله در قرآن و رسول الله در سنت مطهرش حرام كرده است.
حلال آنست كه الله در كتابش حلال كرده است و حرام آنست كه الله در كتابش حرام قرار داده است.
همچنان رسول الله برای ما بيان میكند كه در بين حلال و حرام آشكار امور مشتبهات قرار دارد كه بيشتر مردم حكم آنرا نمیدانند، پس كسيكه ازين امور پرهيز كرد، در حقيقت دين و آبروی خود را پاك نگهداشته است.
مسلمان واقعی همانست كه از شبهات هر قدر كه ناچيز باشد بازهم پرهيز میكند و اين امر به دو سبب و علت ضروری میباشد؛
اول: برای اينكه از جمله متقين باشد، زيرا پيامبر (صلیاللهعلیهوسلم) میفرمايند:
بنده به درجه نمیرسد كه از جمله متقين باشد تا آنكه ترك نكند چيزهايی را كه (ظاهراً ارتكاب آن نزد مردم) اشكالی ندارد، از ترس واقع شدن در چيزهايی كه محظور بوده و اشكال دارد.
دوم: او خود را در مقام قدوه و نمونه برای مردم قرار داده است.
به همين علت پيامبر بزرگوار زمانيكه با زوجه اش در حال صحبت ديده شد برای رفع اشتباه بينندگان بيان نمود كه او زوجه ام صفيه بنت حيی است.
همچنان سيدنا عمر زمانيكه مسلمانان را به كاری امر میكردند خانواده خود را از واقع شدن در آن برحذر میداشتند زيرا تمام مسلمانان به خانواده عمر (رضیاللهعنه) مینگريستند.
بنابرين كسانيكه در پی دعوت ديگران میشوند، بايد اين نكته را عميقاً درك نموده و مسئوليت خود را احساس نموده و بصورت جدی مراقب اعمال خود باشند؛ زيرا تعداد زيادی مراقب اعمال شان میباشند.
از جمله شبهاتی كه بايد از آن اجتناب صورت گيرد:
رفتن به اماكن لهو و كلپها، اينها از جمله اماكن مشبوه میباشد كه بايد از آن دوری گردد.
خواندن مجلات و اخبار عاری از عفت و بی هدف كه سبب ضياع وقت، تضعيف عقل و از بين رفتن توان قلبی میشود نيز در همين حكم میباشد.
صحبتهای فاسد و بی ثمر، صحبتهايی كه بر شخصيت انسان اثر میگذارد، از مشتبهاتی است كه بايد از آن اجتناب گردد و طعامی كه مصدر آن مشتبه میباشد نيز شامل اين امر است..
و علاوه بر امور فوق الذكر، بسا اموری اند كه مسلمان دعوتگر متقی با حس صادق و قلب پاكيزه خود آنها را درك میكند.
اين امر را مربی اول ما پيامبر اسلام چنين تعليم میدهد:
«دَعْ مَا يَرِيبُكَ إِلَى مَا لَا يَرِيبُكَ» (جامع الرمذي، عن حسن بن علي رضي الله عنهما)
بگذار آنچه ترا به شك می اندازد و برو بسوی آنچيز كه ترا به شك نمیاندازد.
«مَنْ يُخَالِطُ الرِّيبَةَ يُوشِكُ أَنْ يَجْسُرَ» (سنن النسائي، عن نعمان بن بشير)
آنكه در امور مشكوك داخل می شود، زود است كه جسارت بيشتر پيدا كند.
در واقع معنای: «من وقع في الشبهات وقع في الحرام» اينست كه كسيكه در مندوبات (امور استحبابی) سستی ميكند حتماً واجبات را ترك ميكند و كسيكه در مكروهات تساهل ميكند حتما مرتكب حرام ميشود. و كسيكه مرتكب شبهات ميشود حتماً در فعل حرام واقع ميشود. چنانچه پيامبر برای توضيح اين امر ضمن مثالی چنين شخصی را مانند چوپانی معرفی ميكند كه گوسفندانش را در اطراف منطقه ممنوعه ميچراند، دير يا زود گوسفندانش در آن منطقه داخل خواهد شد.
به همين مناسبت پيامبر از قلب ياد آور ميشود و ميگويد پارچه گوشتی است كه صلاح و فساد جسد به صلاح و فساد آن مربوط ميباشد. زيرا قلب فرمانده جوارح است و اگر قلب انسان با محبت الله و خشيت الهی معمور گرديد حركات جوارح و اعضای انسان صلاح می يابد و از محرمات اجتناب كرده و از شبهات دوری میكند. بنا بر همين مؤثريت قلب است كه پيامبر هميشه در دعای شان میگفت:
« اللَّهُمَّ إِنِّي َأَسْأَلُكَ قَلْبًا سَلِيمًا»
ای پروردگار! من از تو قلب سليم میخواهم.
و میفرمايند: «لَا يَسْتَقِيمُ إِيمَانُ عَبْدٍ حَتَّى يَسْتَقِيمَ قَلْبُهُ … » ( مسند احمد )
ايمان بنده مستقيم نمیگردد تا آنگاهی كه قلبش استقامت نيابد.
قلب انسان زمانی صلاح میبايد كه در آن معرفت و عظمت الله تعالی، خشيت الهی، هيبت الهی، رجاء و اميد از وی و توكل بر وی جاگزين گردد و همين نكات حقيقت توحيد و مفهوم ”لاإله إلا الله“ میباشد.