هر ذی عقل و صاحب تفکر این را خوب میداند که دنیا و آنچه که در دل آن قرار دارد، فانی و زودگذر میباشد. این مفهوم از بارزترین ویژگی مخلوقات است، چیزیکه راجع به انسان و حیات نیز صادق می باشد.
از میان مخلوقات، انسان این را به درستی درک میکند که این دنیا ابتداء و آغاز زندگیست؛ و نباید ابدیت و همیشگی را در آن جستجو کرد. کسی که در پی چنین کاری باشد، به این معنی است که یک فصل سال را برای همیش در یکی از نیم کره های زمین حفظ کند، چیزی که تصورش هم انسان را از دایره عقل خارج میکند. از این لحاظ، اگر دنبال راهکاری باشیم که همیشگیمان را به اثبات برسانیم در واقع هنوز مفکوره مخلوق بودن دنیا برای ما مفهوم نشده است و از جهان هستی شناخت دقیق حاصل نکردهایم.
زندگی و مرگ دو مفهوم است که همه انسانهای این گیتی با تمام اختلافات عقلی و اعتقادی شان روی آن اتفاق نظر دارند. چیزی که دیدگاه انسانها را متمایز و خودشان را متفرق نموده است، نحوه نگرش و دیدگاه شان پیرامون جریان حیات است. این که ما در این دنیا چگونه و با کدام رویکرد زندگی کنیم و از جهان هستی چه نوع جهان بینی داشته باشیم.
این جهان بینی است که نگرش انسانها پیرامون انسان، حیات، کائنات و ماقبل و ما بعد حیات را به تصویر میکشد و ارتباطات آن را تأمین میکند. برای درک این موضوع، لازم است تا نگرش اسلام و سرمایهداری را پیرامون زندگی و چگونه زندگی کردن به عنوان دو ایدولوژی به مقایسه بگیریم.
ایدولوژی اسلام با جواب دادن به سه سوال اساسی که ما از کجا آمدهایم، برای چه آمدهایم و به کجا میرویم، جهان بینی خویش را بسیار روشن بیان نموده و آن روی عقل استوار کرده است. با اثبات این که انسان، حیات و کائینات مخلوق اند، واضح میشود که مخلوقات لاجرم باید خالق داشته باشند و آن خالق الله مدبر است که ما را خلق کرده است.
اساساً هدف از خلقت انسان در روی زمین کسب رضای الله سبحانه وتعالی میباشد، چیزی که ثابت است. الله سبحانه وتعالی مهربانی نموده هدف خلقت بشر را بیان کرده است. در نهایت این را نیز پنهان نگذاشته است که سرمنزل مقصود به کجا کشیده میشود. ما در دنیا با امکانات دست داشته خود (کم و کلان که داریم) به اثبات برسانیم که میتوانیم رضای خالق و رَب خود را کسب نماییم و خوشبختی دایمی که آن عبارت از جنت الله سبحانه وتعالی است را صاحب شویم.
اما ایدولوژی سرمایهداری به پیروان خویش تفهیم میکند که آنچه در دنیا است برای خوشبختی شما میباشد. بناء باید از اشیا استفاده اعظمی نمود تا به خوشبختی نایل گردید. در این زمینه چنان افراط نموده است که اساسا هدف خلقت را به چالش کشیده است. در این صورت به یقین گفته میتوانیم که ایدولوژی سرمایه داری انسانها را بسوی هلاکت و تباهی دعوت میکند؛ و عملاً این کار را در سرزمینهای غربی انجام داده است. غربیها برای لذت جستن از دنیا، معنویت را در شئون زندگیشان فراموش کردهاند. با توجه به مفکوره های که نظام سرمایه داری حمل میکند، دنیا را اصل دانسته، برای جستجوی خوشبختی به دنیا و مادیات محض متوسل است. مفکوره دیگری که سبب سرنگونی کشتی اخلاق و معنویت در سرزمینهای غربی شده است، آزادی های است که دموکراسی در جهان کنونی به مردم هدیه نموده است.
مفکوره جستجوی خوشبختی در دنیا و مادیات که اساساً غربی بوده و از نظام سرمایه داری نشأت نموده است بالای مسلمانان تاثیر نموده است، حتی تاجای که بسیار از مسلمانان دنیای فانی و زود گذر را ایستگاه آخر دانسته و به آخرت و ابتلاء بودن زندگی اهمیت چندان قایل نیستند. سیستم زندگی بسته بشر در کره زمین به اساس افکار و مفاهیم غربی میچرخد که مهم ترین آن”لذت بردن از دنیا” و کسب منفعت بیشتر میباشد؛ مفکوره که مرزهای حلال و حرام را شکسته و در میان مسلمانان شدیداً رخنه نموده است.
چیزی که درک آن برای مسلمانان حیاتی است، فهم هدف اساسی زندگی (کسب رضای الله سبحانه وتعالی) میباشد، تا با این رویکرد زندگی را پلِ بدانیم که ما را به سرای و ایستگاه آخر و اساس زندگی میرساند. و آن چیزی نیست جزء جنت جاوید و همیشگی الله سبحان. اگر غیر از این کاری انجام دهیم و اسیر دام سرمایه داری شویم، عاقبت بد و ناخوشایندی را استقبال کردهایم.