گناه مانند یک مار بسیار زیبا، جذاب و فریبنده است؛ زیرا مار هم به ظاهر زیبا و دوستداشتنی است ولی وقتی ما را نیش زد و زهرش تمام وجود ما را فرا گرفت آنگاه ما را هلاک خواهد کرد.
انسان بهرغم اینکه معصوم نیست، مرکب از خطاء و نسیان است که گاهی از او به صورت عمدی یا غیرعمدی لغزش سر میزند.
در این وسط نفس، شیطان و انسانهای فاسد نیز نقش عمدهای را در ارتکاب جرائم و لغزشهای انسانی دارند.
عمومی شدنِ انواع گناهان و اوضاع فجیع سایهافکندگی گناهانِ بر مردم بسیار نگران کننده است؛ قومی که معلوم نیست سر به کدام وادی از بدبختی، ضلالت و ذلت گذاشته و بی هدف در مسیر شهوترانی، گناه و معصیت در حرکت است.
آنقدر فحشاء و منکرات عادی شده است که: دیگر آن شور و شوقِ محبت الهی در بین مردم موج نمیزند؛ دیگر مسلمان مثل سابق دست به دعا نمیشود و از خدای مهربانیها، طلب عفو و بخشش نمیکند؛ دیگر این مردمِ کشتی به گِل نشسته با دستانی بلند، چشمانی گریان و دلی لرزان و پشیمان در نیمهشب از درگاه معبود خود طلب عذر و بخشش نمیکند.
دیگر این مسائل هم متاسفانه برای یک فرد مهم و ضروری نیز تلقی نمیشوند زیرا بجای کسب رضوان الهی و تکمیل اوامر الهی، مشغول فوت و فن کسب مال، چگونگی پیشرفت، اطفای حریق شهوت و… است.
اگر این مردم واقعا عاشق خدا میبودند و با تمام وجودشان کیفیت احسان و قرب الهی را چشیده بودند هرگز چنین رفتار نمیکردند.
بهرغم این همه شومی گناه و آثار مخرب آن از این موضوع نیز نباید غافل شد که خداوند همیشه مهربان است و علاوه بر صفت جباریت و قهاریت، ذاتی رحمان و غفور است.
خداوند متعال هر روز مشتاقتر از روزِ قبل انتظار توبه بندگانش را میکشد.
خداوند از مادری که سالیان درازی چشم به درب دوخته و انتظار میکشد که: چه وقت فرزند مفقودش حلقه درب را بکوبد و مادر درب را باز کند و فرزند دلبندش را به آغوش گیرد و دلی سیر از شادمانی گریه کند؛ بیشتر منتظر توبه و بازگشت بندگانش است.
خداوند متعال منتظر است تا ما حلقه دربِ توبه را بکوبیم و خود را از آوارگی گناهان و این آشفتهبازاری برهانیم و نجات دهیم.
قرآن کریم همواره بر ضرورت استفاده از فرصت عمر برای تحول درونی و رجوع بهسوی خدای متعال تأکید کرده و میفرماید: [ألَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ الله وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ.]«[1]»؛ «آیا وقت آن نرسیده است که: دلهاى مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل کرده است خاشع و فروتن شوند؟ و مانند کسانى نباشند که در گذشته به آنها کتاب آسمانى داده شد، سپس زمانى طولانى بر آنها گذشت و قلبهایشان قساوت پیدا کرد و بسیارى از آنها گنهکارند!» طبق این آیه شریفه، ازدستدادن فرصت برای ایجاد تحول درونی، خطر سنگدلی و شقاوت را به دنبال خواهد داشت.
توبه در راستای تحول روحی موجب تحول در رفتار انسان میشود و کارهای خوب را جایگزین رفتارهای ناشایست میکند؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید: [إِلَّا مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُوْلَئکَ یُبَدِّلُ الله سَیِّئاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَ کاَنَ الله غَفُورًا رَّحِیمًا.]«[2]»؛ «مگر کسى که توبه کند و ایمان آورَد و کار شایسته کند. پس خداوند بدیهایشان را به نیکیها تبدیل مىکند و خدا همواره آمرزنده و مهربان است.»
اقتضاى فطرت انسان حرکت در مسیریست که در آن مسیر به خداوند برسد و کارهاى نیک انجام دهد تا لذت زندگی و رضوان الهی را بچشد؛ اما گاهى عوامل شیطانى و نفسانی انسان را از مسیر خداوند و راهى که فطرت خدادادی براى انسان ترسیم کرده منحرف مىسازند و انسان را به بدى و انجام گناه وادار مىکنند؛ در این صورت، توبه به معناى نجات و بازگشت به مسیر صحیح و راهى است که خداوند براى انسان تعیین کرده و پاسخ دادن به نداى فطرت مىباشد.
لذا یکی از زیبایی های اسلام «توبه» است. توبه بهمعنای امکان بازگشت از گناه و پاکشدن دوباره است، بهگونهای که دوباره متولد و زاده شده است. توبه بذرهای امید را در دلهای گنهکاران میکارد و افسردگی و نومیدی را از انسان میگیرد و او را برای بازسازی مسیر و حرکت روبهجلو و رشد آماده میسازد؛ همچون جوانی که بر اثر جهالت از خانۀ پدر و مادر میگریزد و فرار میکند، بعد به آغوش پدر و مادر برمیگردد و با محبت آنها، با مهر آنها، با نوازش آنها مواجه میشود؛ توبه چنین است. وقتی برمیگردیم بهسوی خانۀ رحمت الهی، خداوند متعال با آغوش باز ما را قبول میکند و میپذیرد.