نویسنده: محمدالافغانی

آیت:

وَاستَعِینُوا بِالصَّبرِ وَالصَّلَاةِ وَ إِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَی الخَاشِعِینَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُلَاقُوا رَبِّهِم وَ أَنَّهُم إِلَیهِ رَاجِعُونَ. [بقره: 46-45]
ترجمه: و به [وسیله­ی] صبر و نماز، موجبِ کسب قوه­‌ی اله ی شوید، هرچند صبر و نماز، جز برای رام‎دلان، طاقت‌­فرسا هستند. [رام‎دلان] کسانی هستند که یقین دارند به اینکه با پروردگار خویش روبرو خواهند شد و قطعا فرجام شان به آستانه­ی او منتهی خواهد شد.
آری؛ باید در تمامی کارهای خود، از صبر با تمامی انواعش و نیز، از نماز قوت بجوییم. البته که صبر و نماز عموما طاقت فرسا هستند، ولی نه برای رام‎دلان.

حدیث:

«عن أبي رقیة تمیم بن أوس الداري (رضی‌الله‌عنه) أن النبي (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) قال: الدین النصیحة. قلنا: لمن؟ قال: لله و لکتابه و لرسوله و لأئمة المسلمین و عامتهم». (روایت مسلم، جلد أول، حدیث شماره 55)
ترجمه: از ابی رقیه، تمیم بن اوس داری روایت است که، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) فرمودند: دین، [تماما، همان] خلوص است. پرسیدیم خلوص برای [و با] کی؟ فرمود: برای [و با] خدا، کتاب خدا، پیامبر خدا؛ و برای [و با] پیشوایان و زمامداران مسلمانان و عموم مسلمانان.

داستان:

باری، مدیر یک مدرسه تصمیم گرفت برای بچه‌­ها یک بازی هفتگی برپا کند. مدیر از همه خواست تا هر یک با خود کیسه‌­ای با چند دانه سیب‎زمینی بیاورد و روی هر یک از سیب‌­زمینی­‌ها اسم شخصی را که از وی بدش می‌­آید، نامگذاری کند. روزِ قرار، هر یک از بچه­‌ها کیسه‌­ای از سیب‌­زمینی با خود آورد و هر دانه سیب­‌زمینی را به نام یکی از آدم­هایی که خوشش نمی­آمد، نامگذاری کرده بود. (البته نام خانم ­مدیر در لیست نبود!!) جالب بود که به بعضی یک دانه سیب‌زمینی رسیده بود، و به بعضی دو، سه و تا پنج دانه سیب­‌زمینی…
حالا خانم­ مدیر شرایط بازی را توضیح می­‌دهد: هر یک از بچه­‌ها باید کیسه­‌ی سیب­زمینی را تا یک هفته، هرجا که می­رود با خودش داشته باشد. همین طور که داشت روزها می­گذشت، کم کم بچه‌­ها بوی بدی احساس کردند که از کیسه بیرون می­‌تراوید، اما به هرحال مجبور بودند هم بار سنگین کیسه و هم بوی بدِ سیب­‌زمینی­‌های گندیده را تحمل کنند. طبعا، هر کیسه­‌ای که سیب­‌زمینی بیشتری داشت، بارش سنگین­تر و بوی بدِ آن هم بیشتر بود. هر طور بود، هفته به پایان رسید و بچه‌ها به خاطر خلاص­ شدن از این تکلیف آزاردهنده، خوشحال شدند. بعد از پایان بازی هفتگی، خانم­ مدیر از احساس بچه­‌ها در طول هفته و کشیدنِ بار سنگین و بوی گندیده‌­ی کیسه پرسید. همه شروع کردند به شکوه و گلایه و از مشقتی که در طول هفته کشیده بودند می­گفتند. در آخر، خانم مدیر، شروع کرد به توضیح ­دادنِ هدف نهانیِ بازی و گفت: این وضعیت [تجربه‌ی سخت و مشقت­‌بارِ حمل کیسه و تحمل بوی گندیده­‌ی آن] دقیقا همان نفرتی ست که از کسی در دل داریم. کینه و نفرت دل را به همانگونه آلوده و گندیده می­کند؛ اگر شما نتوانستید یک هفته بوی گند سیب­‌زمینی را تاب آورید، فکر کنید چه­‌گونه می­توانید به مدت یک عمر، نفرت و کینه را در دل‎تان تاب بیاورید؟

حکمت:

«الدنیا سجن المؤمن و جنة الکافر»
ترجمه: دنیا برای فرد مؤمن زندان است و برای فرد کافر، بهشت.

دعاء:

«ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت أقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین»
ترجمه: پروردگار! دل­های مان را از صبر لبریز کن، گام­های مان [در اقدام و تصمیم] را [راست و] استوار ساز و، بر کافران، پیروزی مان دِه!

درس:

چطور می­توانیم بر لبان بزرگسالان و سالخوردگان خویش و همسایه و آشنا، لبخند بکاریم؟ چطور می­توان یک نفر از این آدم­ها را برای یک شب خوشحال کرد؟ به یک آدم بزرگسال یا سالخورده فکر کن و بکوش بر دلش نسیمِ خوشحالی و سرور بوزانی. در آن حال، اثرِ [وزیدن نسیم ملایم] آن را در دلت حس خواهی کرد. کی می­داند؟ شاید دعای صادقی از وی شامل حالت شد.
بخش قبلی | بخش بعدی
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version