نویسنده: عبیدالله نیمروزی
در راه ترکیه
هر قدمی از این سرزمین مبارک، یادآور بسیاری از بزرگمردان تاریخ اسلام برای امام ندوی بود. گویا این خاکوبوم، روزهای دیرینهی عزت، مجد و تاریخ پیشین و پرافتخارش را برای این سیاح بزرگ ترسیم میکرد. مولانا ندوی در این سرزمین، بیگانگی از اسلام و تأثیرپذیری از تمدن غرب را مشاهده نمیکرد؛ بلکه تاریخ درخشان مردان نامآور، یادگار عزت اسلام و مسلمین را از منظر خیال حقیقتجوی خویش نظارهگر بود؛ اما آیا میشود که همواره در عالم خیال بماند و یا حقیقت ظاهری را انکار نماید؟
مولانا ندوی به «آنکارا» رسید و سپس به سوی قسطنطینیه (استانبول) عزیمت کرد؛ اما امر دردآور، بیحجابی زنان و تأثیرپذیری آنان از فرهنگ غرب بود که بهطور کامل زندگیشان را در برگرفته است. مولانا ندوی پس از آنکه به «استانبول» رسید، یک روز را با سرگردانی و ناآشنایی گذراند، تا اینکه پس از تلاش شدید و خستگی کامل، موفق به دیدار دوستان و آشنایان گردید، در نخستین روز سفر و زیارت، به سوی قبر سیدنا حضرت ابوایوب انصاری رفته و از عزم، ایمان، صلابت و استقامت این اولین میزبان رسول گرامی صلىاللهعليهوسلم یاد کرد و درس فداکاری و جانفشانی فرا گرفت، همچنین در مسجد جامع «ایاصوفیا» که مصطفی کمال آتاتورک نماز خواندن را در آن ممنوع کرده بود، علىرغم ممنوعیت، دو رکعت ادا کرد؛ سپس به پارک گلخانه رفت و با دیدن اختلاط مردان و زنان و بیحجابیها، چنین نوشت: «در این مکان انسان فراموش میکند که در باغ یک کشور اسلامی است؛ بلکه گمان میبرد که در باغ هائید انگلستان قرار دارد.»
سخنرانی برای جوانان و تحصیلکردگان
در این محفل که به همت جوانان تُرک منعقد گردیده بود، مولانا ندوی نخست به بیان آرزوی حضرت عمر بن خطاب پرداخت که فرمود: من آرزو دارم که این منزل پر از مردانی باشد، مثل: خالد و ابو عبیده که من آنان را در راه خدا بفرستم و شهرها را فتح نمایم؛ سپس به بیان آرزوی خویش پرداخت که من آرزو دارم شما جوانان برای بیداری و دعوت اسلامی و خیزش نوین اسلامی در این شهرها قد عَلَم کنید و من از خداوند امید دارم که اگر شما چنین کنید و به این منصب با ارزش عمل کردید، به تنهایی میتوانید در آن انقلابآفرینی نمایید؛ البته این خیزش نیاز به دو مورد دارد:
۱. شناخت نیروهایی که خداوند در نهادتان به ودیعت نهاده و دیگر شناخت ارزش و حفاظت کردن آن؛
-
ارادهی قلبی استوار و پابرجا.
سپس برای این گفتار، مثالهایی از محمد بن قاسم ثقفی، محمد فاتح (فاتح قسطنطنیه) و شیخ احمد سرهندی آورد و به آنان فرمود: کاری که امروزه جهان بدان نیازمند میباشد، آن است که ما نیروی ایمان و وسایل تمدن عصر حاضر و نیروی آن را در آمیزیم و برای زندگانی، برنامهریزی صحیحی داشته باشیم.
مولانا در این سفر از کتابخانههای استانبول دیدار کرد، به دیدن کاخها و قصرهای باقیماندهی مسئولین و شاهان گذشته رفت که با زبان حال به مرثیهسرایی صاحبان خویش مشغول بودند.
«کم تركوا من جنت و عیون و زروع و مقام كريم و نعمة كانوا فيها، فاكهين كذلك و اورثناها قوما آخرین»؛
هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان ایوان مداین را آئينه عبرت دان
[بيتی از قصيدهی مشهور خاقانی در عبرتانگیزی کاخ مدائن]
مولانا ندوی یادآور شده است که پس از دوران ممنوعیت اذان به زبان عربی، هنگامی که از طرف دولت وقت اجازه اذان به زبان عربی داده شد، مردم بسیار شادمان شدند و حتی در خیابانها و کوچهها گریهکنان به سجده افتادند و بنابر نذری که کرده بودند و به خاطر شادمانی و سروری که به آنان دست داد، علامه ندوی در بازپسین لحظات این سفر پرخاطره به ملاقات پیر رومی مولانا جلال الدین مولوی رفته و این شعر اقبال ورد زبانش بود:
پیر رومی مرشد روشن ضمير كاروان عشق و مستی را امیر
ادامه دارد…