نامههای خالد رضياللهعنه به همهی حکمرانان فارس و ایران
علامه ابوزید شلبی رحمهاللهتعالی مینویسد: هنگامیکه حضرت سیدنا خالد رضیاللهعنه از فتوحات پیدرپی و بیوقفهی خود فارغ گردید، خواست تا ایرانیان و فارسیان را سر عقل بیاورد و به آنها بفهماند که مقاومت، جنگ و ایستادن در مقابل لشکر با شوکت اسلام بس است، دیگر کسی نمیتواند جلوی فتوحات این لشکر و نصرت خداوندی را بگیرد؛ لذا بهتر است که سلاح را بر زمین گذاشته، ایمان بیاورند و از مزایا و مساوات اسلامی برخوردار شوند. اگر ایمان نمیآورند، حداقل پرداخت جزیه را قبول کنند؛ در غیر این صورت لشکر مجلل و مسلح اسلام همه را از پا درخواهد آورد. در همین زمینه، حضرت سیدنا خالد رضیاللهعنه دو نامه نوشت که متن آنها به شرح زیر است:
نامهی اول به دست یکی از اهالی حیره به حکمرانان ایران رسید
بسم الله الرحمن الرحیم
نامهای است از طرف خالد ابن ولید به سوی حکمرانان فارس.
اما بعد. سپاس خدایی را که نظام شما را در هم ریخته و نقشهها و دسیسههای شما را باطل و اختلاف و تفرقه را بر شما چیره ساخته است.
اگر شما را به چنین بلاهایی دچار نمیکرد، بدبختتر میشدید. ایمان بیاورید! ما کاری به شما و سرزمین شما نداریم، از شما میگذریم و به جای دیگری میرویم.
اگر این دعوت را نپذیرید، شما ناچار مغلوب و شکست خورده از کسانی خواهید شد که مرگ را چنان دوست دارند که شما زندگی را دوست دارید.
نامه دوم از طرف هرقل به مرزبانان ایران رسید
بسم الله الرحمن الرحیم
این نامه از سوی خالد ابن ولید به مرزبانان ایران است. اما بعد، مسلمان شوید تا در امنیت و سلامت باشید! در غیر این صورت جزیه پرداخت کنید! من به عنوان یک فرد تحت حکومت اسلامی با شما رفتار خواهم کرد؛ در غیر این صورت با لشکری بهسوی شما حمله خواهم کرد که مرگ را چنان دوست دارند که شما شراب را دوست دارید.
هنگامیکه انسان به توکل صحابهی کرام رضیاللهعنهم نظر میکند و اعتماد به نفس آنها را میبیند، پی میبرد که آنها چه اندازه غیرت و جرأت داشتند که گاهی جرأتشان بر غیرت و گاهی هم غیرتشان بر جرأتشان غالب میآمد. آنها از هیچ ملامتکنندهای خوف نداشتند و مصداق آیۀ قرآنی «وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَة لَائِمٍ» قرار گرفته بودند. آنها از هیچ حکومت و ابرقدرتی نمیترسیدند و از سلاحهای مدرن آن زمان خوف نداشتند؛ بلکه خودشان با سینهی باز و آرامش کامل، ابرقدرتهای جهان را به چالش میکشیدند، آنها را چالنج میدادند و آنها را تهدید میکردند.
فایدهی دیگری که از این دو نامه به دست میآید این است که حضرت سیدنا خالد رضیاللهعنه نامهی اول را بهسوی حکمرانان ایران فرستاد و کمی از لطافت کار گفت؛ ولی نامهی دوم را به مرزبانان ایران فرستاد و بدون هیچ مقدمهای وارد اصل موضوع شد و آنها را هشدار داد.
این امر نیز دلالت به هوشیاری و زیرکی حضرت سیدنا خالد رضیاللهعنه میکند.
پاسخ حکمرانان فارس در قبال این نامهها چه بود؟
در کتاب (خالد سیف الله) آمده است که ایرانیان چنان پاسخ مثبتی به حضرت سیدنا خالد رضياللهعنه ندادند؛ بلکه وانمود میکردند که هنوز نیز توان جنگیدن با شیران اسلام را دارند.
یک سال گذشت، منطقهی حیره و سرزمینهای مفتوحه کماکان تحت سیطرهی اسلام قرار داشتند و احکام الهی در آن تنفیذ میشد، مناطق باقیماندهای که صلح کرده بودند نیز جزیههای خویش را پرداخت میکردند.
در همین مدت اردشیر، پادشاه ایران وفات کرد و چون از خاندان کسرای بزرگ شخص مناسبی که بتواند زمام امور را به دست گیرد یافت نمیشد، اختلافات در میان فارسیان و عجمهای آن دیار شدت گرفت.
اما هنگامیکه متوجه شدند، خطر بزرگی (لشکر اسلام) آنها را احاطه کرده است که امروز یا فردا خواهد آمد، همه با هم متفق شدند و به نامههای خالد که خالی از خیرخواهی، نصیحت و عدالت نبود، جواب منفی دادند.
در آن زمان از منطقهی حیره تا رود دجله، همه در اختیار مسلمانان بود. آن سوی دجله هنوز فتح نشده بود و ایرانیان نیز راهی جز دفاع از سرزمینهای دجله و مداین نداشتند؛ آنها به مسلمانان اجازهی ورورد به این سرزمین را نمی دادند.
تعیین سرپرست موقت برای ایران
ایرانیها بعد از خواندن نامههای حضرت سیدنا خالد رضیاللهعنه ترجیح دادند که اختلافات داخلی را کنار بگذارند و به اتفاق آرا، یک نفر را به عنوان سرپرست و رئیس مؤقت برای ادارهی مملکت تعیین نمایند؛ بنابراین، پس از مشورتها و تبادل آرا، فرخزاد پسر بندوان را به عنوان رئیس ایران انتخاب نمودند و همه از او اطاعت میکردند.